حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  زبان عشق...   ...

 

کوچه ای بی عبورم ،شبی بی مهتاب…
درد چون هواست و به ناچار میکشم نفس….
قورت داده ام زمستان را
یخ بسته دلم…
گیر کرده ام در خلوت ِ خاموش و جا مانده ام در فصلی که عشق
راهش از من جدا گشت…
دیگر مرا
نمیشناسد آن آشنای دور…
آفتاب آرزوهایم را
ربوده فلک
دیگر
تابشی نیست
این دلِ یخ بسته
بهارش را خاک کرده اند….

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-10-26] [ 01:00:00 ق.ظ ]





  کبوتر عاشق..   ...

عاشقی را چه نیازیست

به توجیه و دلیل

که تو ای عشق

همان پرسش بی‌زیرایی..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:56:00 ق.ظ ]





  لقمان حکیم ومرد مسافر   ...

روزی لقمان در کنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی که از آنجا می‌گذشت از لقمان پرسید: چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟

لقمان گفت: راه برو.

آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است. دوباره سوال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید؟

لقمان گفت: راه برو.

آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد. زمانی که چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید.

مرد گفت: چرا اول نگفتی؟

لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی‌دانستم تند می‌روی یا کُند. حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-10-17] [ 04:41:00 ق.ظ ]





  فراق یار...   ...

 

غسلش داد کفنش کرد در ها رو بست همه جا تاریک بود  آروم زانو زد بین دو دست زهرای زندگی رو بغل کرد  آروم در گوشش گفت: فاطمه علی هستم!  اشک های خونین پدر روی چشم های زخمی مادر سرازیر شد  مثل اینکه درد مادر زیاد شد چشم ها رو باز کرد گفت علی آرام گریه کن.. 💔 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-10-08] [ 11:06:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم