حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





جستجو





  حضرت عاتکه(س)   ...

از هق هق نسیم شنیدم صدای تو
بابا فدای گریه ی” کوفه میای ” تو
اینجا همه برای سرت گریه می کنند
اینجا منم رقیه ی بزم عزای تو
بابا شنیدم از همه جا سنگ خورده ای
لابد نمانده است سری هم برای تو
تو اولین شهیدی و من اولین یتیم
این اولین یتیم شهادت فدای تو
آن ریسمان که دست علی را به کوچه بست
در کوفه بسته شد به سر و دست و پای تو
جسم تو را چگونه به کوچه کشانده اند؟
ای کاش بود چادر من بوریای تو
تا اینکه بی کفن نشوی بین کوچه ها
زینب چقدر نذر نموده برای تو
زینب دو طفل دارد و تو هم دوتا پسر
آنها به جای زینب و اینها به جای تو
بابا بمان به کوفه بیایم ببینمت
تا با دو دست بسته بیفتم به پای تو
کوفه برای دیدن من معجری بیار
از غصه مُرد ؛ دخترک باحیای تو
مویم سفید گشته و قدم خمیده است
بابا منم مسافر کرب و بلای تو
تا زنده ام قسم به لب تشنه ات پدر
گریه کنم برای تو و ماجرای تو

موضوعات: دخترانه  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-01-10] [ 08:21:00 ب.ظ ]





  حضرت خوله(س)   ...

بنتُ الحسین حضرتِ خوله به قلب حَزین

گرسنه و تشنه شد شهیده راه دین

یا حسین دل شده مُضطَرَت

بمیرم از غَمِ دخترت

واویلا سیدی یا حسین…

به نطق او غربت و سوز کلام پدر 

رسالتش گشته اِبلاغ پیام پدر

ای مردم قامت‌ ما خمید

لب تشنه پدرم شد شهید

واویلا سیدی یا حسین…

موضوعات: دخترانه  لینک ثابت



 [ 08:18:00 ب.ظ ]





  حضرت شریفه(س)   ...

دردیم پا به سر همه و تو طبیبه ای
بنت الکریم بنت شرافت شریفه ای

جود و کرامت از پدرت ارث برده ای
دردانه کریم دو عالم کریمه ای

درگاه توست دار شفای مریض ها
تو آبروی آل حسن تو وجیهه ای

نام تو یاد فاطمه را زنده می کند
مهدیه مبارکه شهر حله ای

دور تو پرچم است فراوان ولی بقیع
بیرق که نه علم که نه حتی کتیبه ای….

تو هم شریک غصه کلثوم و زینبی
تو همنوای آه رباب و سکینه ای

مثل رقیه قلب تو از غصه آب شد
تو شام را ندیده ولیکن شهیده ای

بی بی شنیده ایم غمت بی حساب بود
چون عمه های خویش مصیبت کشیده ای

آه ای بلا کشیده ز کرب و بلا بگو
آیا تو هم ز بار بلاها خمیده ای

با ما از آن غروب بگو از شرر بگو
از لحظه ای که روی مغیلان دویده ای

تو دیده ای به بازوی زینب طناب را
تو شاهد جراحت گوش رقیه ای

دیدی چگونه کودک شش ماهه خواب رفت؟
شد شیرخواره ذبح به تیره سه شعبه ای

در کوفه روی ناقه عریان نشسته ای
تو هم کلام با سر قاسم به نیزه ای

گر چه به کوفه روز تو چون شام شد ولی
تا شهر شام همره زینب نرفته ای

گریه میان خنده انزار سخت بود
آل علی و کوچه و بازار سخت بود

موضوعات: دخترانه  لینک ثابت



 [ 08:13:00 ب.ظ ]





  حضرت رقیه(س)   ...

گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایت‏هایی که تاب باز گفتن‏شان را ندارد. بغض‏ها روی هم جمع شده است و به یک‏باره می‏خواهد فوران کند؛ آن هم در میان خرابه‏ای در یک شهر بزرگ که مردمانش یک روز تمام را بر آنان سنگ زده‏اند و بر غم کاروان افزوده‏اند و اینک رفته‏اند تا آسوده بخوابند؛ آسودگی‏شان را صدای گریه کودکی سه ساله برهم می‏زند. سه سال بیشتر ندارد، اما صدای گریه‏اش، خواب آسوده یک شهر را برهم می‏زند… و چقدر زود صدایش خاموش شد!

موضوعات: دخترانه  لینک ثابت



 [ 08:06:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما