به طور معمول و جامع یک تعریف ازدواج این است: یک اتحاد رسمی و قرارداد اجتماعی و حقوقی بین دو نفر که زندگی خود را به لحاظ قانونی، اقتصادی و احساسی به هم متصل می کنند. با توجه به معنای ازدواج و همچنین حقیقت آن زن و شوهر در طول زندگی خود و یا تا زمانی که تصمیم به طلاق نگرفته اند، از تعهدات قانونی نسبت به یکدیگر برخوردار است. به طور سنتی، ازدواج به عنوان نقش اصلی در حفظ اخلاق و تمدن مورد توجه قرار گرفته است.
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
امسال اربعین همه رفتند و مانده بود
هیات در انحصار زیارت نرفته ها
انگار بین هیات ما هم نشسته بود
زهرا به انتظار زیارت نرفته ها
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار «زیارت نرفته ها»
اما هزار مرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفته ها
باب الحسین قسمت آنان که رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها
غم می خورم برای دل رهبرم که هست
تنها طلایه دار زیارت نرفته ها
شهيدان، ای سبک بالان عاشق
زمين با همه عظمت و بزرگی اش
با همه قدرت و جاذبه اش
توان جذب شمارا نداشت
نه مال تواناست شما را جذب كند و نه مقام
نه زيبا رويان توانستند شما را جذب كنند و نه طنازان
نه احترام ديگران
شما آسمانی بوديد
شما خدا را ديديد و من هوا را
شما عاشقی كرديد و پرواز نموديد و من هوس بازی كردم و
در جا ماندم شما برنده از رفتنتان شديد و من شرمنده از بودنم
پس شرمنده ام. شهيدان شرمنده ام
«جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهى حق تعدّى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه. ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.»
گروه زندگی: رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی های خود همواره نکاتی را به جوانان گوش زد کرده تا سرمشقی باشد برای زندگی انقلابی اسلامی جوانان کشورمان و رهنمودی برای خودسازی شان. به مناسبت میلاد علی اکبر علیه السلام و روز جوان در ادامه بخشی از توصیه های مهم رهبری به جوانان را بازخوانی خواهیم کرد.
با هم رفیق باشید!
«من توصیه مىکنم برادران مسلمان، برادران انقلابى، برادران معتقد به ارزشهاى انقلاب، هرچه مىتوانند فاصلهى بین خودشان را کم کنند؛ با هم دوست و رفیق باشند. با هم همکار باشند. علیه یکدیگر جوسازى و فعالیت نکنند، اما فاصله را با دشمنها زیاد کنند. اینها توصیههایى است که علىرغم دشمنان این ملت، در دل جوانان جا گرفته است. هر جا ما این توصیهها را کردیم، احساس کردیم و دیدیم و تجربه کردیم که این نسل جوان مؤمن، با دلهاى روشن و پاک و صافشان و با روحهاى صمیمىشان، آن لُبّ مطلب را فهمیدند و به کار گرفتند و فوایدش براى کشور آشکار شد. اینجا نیز همینطور خواهد بود.»

زودرنجی ممنوع!
«وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم / که در طریقت ما کافرى است رنجیدن. نرنجید؛ دنبال کار بروید. فرق ما و شما این است که ما بر اثر تجربهى روزگار فهمیدهایم که یک مقدارى باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بىصبر! همهاش خوب است، غیر از این بىصبرى. البته این هم علاج ندارد. نه اینکه بخواهم بگویم خیلى علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم این دورهى شما را گذراندهایم، مىدانیم چهجورى است.»
فعال باشید نه منفعل!
«به نظر من، جوانان انقلابى سعى کنند خوب درس بخوانند. خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند. فعال باشند، نه منفعل. روى محیط خودشان اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مىتواند مجموعهی پیرامونى خودش را -کلاس را، استاد را و حتى دانشگاه را- زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسیکارى به دست نمىآید؛ با معنویت بهدست مىآید، با صفا به دست مىآید، با استحکام رابطه با خدا به دست مىآید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید. با خدا حرف بزنید. از خدا بخواهید. مناجات، نماز -نماز با حال و با توجه- براى شما خیلى لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید.»

این مسئولیت شرعی شماست!
«دشمن از راه اشاعهی فرهنگ غلط -فرهنگ فساد و فحشا- سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی میکند، یک «تهاجم فرهنگی»، بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی»، یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما میکند. چه کسی میتواند ازاین فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و میتواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمیتواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص میتواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهای اسلامی میتواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض میکنم: نهی از منکر کنید. این واجب است. این مسئولیت شرعی شماست. امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.»
ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته!
«نمىدانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال را درست خواندهاند یا نه؟ من همهى دغدغهام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگهاى ایران و روس به این طرف را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.»
کار فرهنگی شما نقش مهمی در پیشرفت کشور دارد
من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان -کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها را ما بحمدالله اطلاع پیدا کردهایم- کار را هرچه میتوانند بهطور جدی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملت ایفا کرده است.»
مأیوس نشوید،در صحنه بمانید
«انقلابى باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگىهاى شرایط زمانه را درک کند. مسأله اینجور ساده نیست که یکى را رد کنیم، یکى را اثبات کنیم، یکى را قبول کنیم. اینجورى نمیشود. باید دقیق باشید. باید شور انقلابى را حفظ کنید. باید با مشکلات هم بسازید. باید از طعن و دقّ دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامى هم نکنید. مراقب باشید. مأیوس نشوید. در صحنه بمانید، اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضى از کسانى که به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى یک چیز لازمى است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهاى انقلابى را متهم به افراطىگرى نکنند. بعضى هم اینجورى دوست میدارند عنصر انقلابى، جوان انقلابى، طلبهى انقلابى، فاضل انقلابى، مدرس انقلابى در هر سطحى از سطوح را متهم کنند به افراطىگرى؛ نه، این هم انحرافى است که به دست دشمن انجام میگیرد. واضح است. پس نه از آن طرف، نه از این طرف.»

به هیچ کس ظلم نکنید!
«جوانهاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند، اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهى حق تعدّى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه. ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.»
این شأن شماست!
«یکلحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید. این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهى این فکر هم با همهى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگىتان این باشد: گفتمان عدالتخواهى را فریاد کنید، اما انتقاد شخصى و مصداقسازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه مىکنید، اولًا احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مىبینم دیگر. من مواردى را مشاهده مىکنم -نه در دانشگاه، در گروههاى اجتماعى گوناگون- که روى یک مصداق خاصى تکیه مىکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا بهعنوان کجروى سیاسى، یا به عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلًا اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مىبینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه مىکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهاى به دست مىدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانونشکن -که من گفتهام قانوندانهاى قانونشکن خطرناکند- بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهاى مىتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى به عنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده، خوب شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى مىکند؛ لذا نمىتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید. شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء مىخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را مىکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى مىکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست. شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده مىشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همهى دلها و زبانها و ارادهها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست. این را بدانید.»
نقش معنویت را دست کم نگیرید!
«نقش معنویت را دست کم نباید گرفت. با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهى و ذیل عنایت الهى مىتوان خیلى کارهاى دشوار را انجام داد. شماها جوانید. شما با ما فرق دارید. این را به شما بگویم. شما خیلى از این جهت جلوتر از ما هستید. دلهاى شما پاک، نورانى، بىتعلق، بىآلایش، مثل یک آیینهى روشن، بلافاصله نور را منعکس مىکند. آلوده نشدهاید؛ این را قدر بدانید. با خداى متعال رابطه برقرار کنید. با نماز، با نافله، با تلاوت قرآن، با دعا، با صحیفهى سجادیه. این صحیفهى سجادیه پر از معارف دینى است. با این کار بنیهى دینى و انقلابى خودتان را هم محکم مىکنید.»
در سال ششم هجری قراردادی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کفار قریش منعقد گردید که بعدها به «صلح حدیبیه » معروف شد . یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می توانند با هر قبیله ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند . بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله با قبیله «خزاعه » پیمان دوستی بست .
در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله «بکر» که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد . آن گاه، با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود «بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله «خزاعه » را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید .
کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرارداد به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند . ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و درخواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد .
ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت نماید . علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی گردد … در این هنگام، امام حسن علیه السلام که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی علیه السلام اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابوسفیان شفاعت کند . به نقل تاریخ، امام حسن علیه السلام، این سخنان را شنید، «فاقبل الحسن علیه السلام الی ابی سفیان وضرب احدی یدیه علی انفه والاخری علی لحیتیه ثم انطقه الله عزوجل بان قال: یا اباسفیان! قل لا اله الا الله محمد رسول الله حتی اکون شفیعا فقال علیه السلام الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا» ; پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعت کنم . سپس آنگاه علی علیه السلام [که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود] فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که در ذریه محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد [که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت عطا گردید و خداوند در مورد ایشان فرمود:] در کودکی به او حکمت دادیم .»



آخرین نظرات