دل را نظر لطف تو بیتاب کند
مس را به خدا، طلا کند، آب کند
اشکم که چکید پشت این «پنجره»، گفت:
«فولاد» که دیده، درد را آب کند
آیینهدلان از تو صفا میگیرند
آیین محبت و وفا میگیرند
باور کنم این پنجره از فولاد است؟
اینجا که شفاعت و شفا میگیرند
این روضه، محل بار عام دلهاست
این صحنِ مبارک امام دلهاست
«فولاد» اگر آب شود نیست عجب
این «پنجره» محو ازدحام دلهاست
[دوشنبه 1401-10-26] [ 12:43:00 ق.ظ ]