حضرت نور

|خانه|حضرت نور
غیبت
ارسال شده در 28 مهر 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

​ای انسان از این همه غیبت چه سود

آتش زدی به کار خیرت چه زود
ای انسان مگر غیبت چه مزه داره
که اینجور مد شده وردِ زبانهِ
کبیره گناه است غیبت
ای عزیز در راه است قیامت
ای انسان از این همه غیبت چه سود بُردی؟
گوشت و پوست چند نفر تا حالا خوردی؟
مگر غیبت چه مزه داره
که انسان تو بر نامه ی غذایی می زاره
بیاد آن شب باش. که تنها در قبر تاریک
منکر ونکیر از تو پرسند و تو شوی یاریک
در ان قبر تنگ و تاریک
که روی آن است سنگ و تاریخ
تو که دانی غیبت گنا هست
اگر مانع نشوی.. مثل کوری که لب چاه است

نظر دهید »
غريب مدینه
ارسال شده در 13 شهریور 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

 

 

مزاربی چراغ ،داغ دل زهرا!

غریبانه آمده ایم دعا کنیم.
امانه…ماکجا وغریبی تو کجا!


مولایم!
تو بزرگ‌تر از آن بودی که در ذهن کوچک بشر بگنجی.
غريب بودی،مظلوم بودی!
چندین بار خیانت دیده بودی، آخرش هم در خانه ات، زهر را خورده بودی.
مگه مظلوم تر از تو کجا؟!
پیکر مقدست مگر چه آزاری داشت که اینگونه تیر باران شود.
مگر از تو چه دیده بودن.
وتا الان بادیدن غربت مزارت، جگرهامان در شعله‌های حزن و خشم می‌لرزد و سینه‌هامان از آن همه غربت و خاموشی، غمگسار می‌شود.


مولایم!
آمده‌ام؛ با تمام دلم، با قدم‌های احساسم، با حضور هر چه تمام ارادتم.

آمده‌ام؛ تا فانوس‌های روشن اشک‌هایم را، بر مزار بی‌چراغت، بیاویزم!

آمده‌ام تا از تو برای تو بخواهم،آمده ام بگویم امام حسنم بزار امام حسنی بمانم.
زائر حرم بی حرم باشم.

آمده‌ام،کبوترانه آمده‌ام ! تا از دستان مهربانت، آب و دانه بدهی!

آمده‌ام؛ با دسته دسته یا کریم‌های اخلاص و محبّت، تا شاید لحظه‌ای در گنبد نگاه مهربانت، پناه گیرم.

 

 

همچو تو از مدینه دل سیرم.
آمده امشب تاسرت دامن گیرم.


یااباالقاسم!

گاهی کن نگاهی،لطفی،شفاعتی،طلبی!
از راه کربلا مدینه بطلب زیارتی❤‍🩹

دلنوشته شهادت امام حسن غریب مدینه کریم
نظر دهید »
خردسال نینوا
ارسال شده در 10 شهریور 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

رقیه…


ای یادگارنینوا ای طفل بی سرپناه
ای دخت شاه کربلا

شیرین زبان بودی وصدایت رابریدند.

آه از کربلا،چقدر اونجا موهایت راکشیدند.

از پدر یک انگشتر وازتو یک گوشواره به زور کشیدند،به زور کشیدند.

آه از آن لحظه که کاروان از کوفه راهی شام شد.

سه ساله با قاتل پدر راهی شام شد.

 

در مسیر،چشم بسته از سوختن خیمه ها بودی

 

بر سر نیزه سرعلمدار وباباندیده بودی!

 

رسیدی شام رقیه جانم چشمانت راباز کن!

 

قتلگاه که نبودی،خرابه میزبانی از علمدار کن.

 

بگو به عمو
پاهای تاول زده وبغض وناله های بابا،بابا..
قلب عمه را کباب می‌کرد!

بگو باهر ندای یاعلی، شمرسیلی به صورت دخت زهرا میزد.

 

بگو زیر تازیانه درخرابه های شام فریاد جگر خراشت خشم دشمن را افزون می‌کرد.

باهر ناله ای عدو سیلی به صورت خسته ات میزد.


سیلی چشم تو، زخم در را دوباره تکرارمیکرد.
دوباره زینب را بیچاره می‌کرد.

تازیانه به زینب خرابه رقیه شام
1 نظر »
عاشق بیتاب
ارسال شده در 5 شهریور 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

زهیر،مردی اهل دنیا بود.
رقص،لهو،قمارو….
زهیر شب زود هنگام منزل رسید.


السلام علیکم…
جوابی نشنید!
السلام علیکم…
باز جوابی نشنید!


دلهم همسر زهیر،باتعجب نگاه کرد!
زهیر؟!


بله زهیرم.


زهیر نشست ساعت ها باخود فکر می‌کرد.
از جابرخاست!

دلهم وسایل سفرم را آماده کن قصد رفتن به حج را دارم.
دلهم تعجب کرد!
زهیر کجا وحج کجا!
گفت بابی أنت وامی منم همراه تومیام.

بار سفربسته شد وهمراه زهیر ده نفرازدوستان رفتن.

در طول راه دلهم ازدور زهیر رانگاه می‌کند،چه اتفاقی برای زهیر افتاده.
قبل از رسیدن به مکه،زهیر نگاهی به حجاج می‌کند.

گفت:دلهم من نوری را که دنبال آن آمده بودم رو نیافتم برگردیم.

دلهم:زهیر باز برگشتی سر کارت، یبار توعمرت اومدی حج زدی زیر حرف چرا...
فایده نداشت،گویی زهیر نور حج راندید.
ازبین ده دوست زهیر سه نفر همراه او برگشتن.

در راه برگشت،همزمان قافله زهیر با قافله امام حسین روبه رو شد.

زهیر آن سمت رانگاه کرد.
آرام گفت دلهم نگاه کن این خودش نیس
دلهم:کی زهیر؟!
گف خودش..فقط یکی این قد رو داره این حضرت عباس نیس!
حالا اینو چرا دیدیم مسیر راعوض کنیم.

زهیر فکر می‌کرد دور میشد گویی عاشق بادوری نزدیک میشد.

خیمه رو زدند وقت ناهار بود،بسم الله…
صدای شنیدن السلام علیکم….
زهیر از جا برخاست،عباس!
چه می‌خواهید؟!
گفت مولایم کارت دارد.
زهیر:بگو به مولایت نمیخاهم اوراببینم.

عباس:مشکلی نیس خدانگهدار.

زهیر سرسفره نشست.
چشمان پرازاشک،دستان لرزان،صورت رنگ پریده
دلهم:زهیر چه شده عذاب وجدان گرفتی؟
همین لحظه بود که صدای رئوفی از پشت خیمه ها شنید السلام علیکم،نگاه کرد حسین!
بله حسینم شنیدم نمیای گفتم خودم میام شاید کاری داشته باشی!
زهیر:داری منو میکشی بااخلاقت!
حسین نزدیک شد آرام توگوش زهیر زمزمه کرد،زهیر باسرعت وارد خیمه شد.
دلهم،دلهم من تورا طلاق دادم وهرچه اموال رابرای توبخشیدم،من دارم باحسین میروم.

دلهم:چه شد خودم تورافرستادم والان تنهایم گذاشتی اجازه نمی‌دهم تااینکه به من قول بدی روز قيامت اگراز انصار اباعبدالله شدی مرا شفاعت کنی.

عرض کرد ان شاءالله
نزد امام حسین آمد گف دلهم میگوید..حرف را کامل نکرد،امام فرمود: هر دوشفیع هم هستید.

دلهم آمد،زهیر مرا طلاق دادی واجازه ی برای خروج از تولازم ندارم ؟
بله طلاق دادم
گف پس منم باحسین میروم!
کسی که همسرش باحسین شهید می‌شود باید خودش بازینب اسیر شود.?

امام حسین، زهیر، کربلا،علی اکبر، قاسم انصار واقعه كربلا
2 نظر »
تربت عشق
ارسال شده در 4 شهریور 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع, غدیر ولايت

کربلا

ابوالحسن جمال الدین علی ابن عبدالعزیز معروف به (خِلَعی)
ناصبی(دشمن اسلام) اهل موصل بودند.

در شب های رجب وشعبان مادرش نذرمیکند که همانند پدرش زوار امام حسین(ع) را بکشد.

زمانی که به‌ سن نوجوانی رسید تصمیم گرفت نذر مادرش را اداکند.
دنبال زوار رفت در راه بغداد کربلا
در انتظار نشست وخوابید.


شیخ امینی در موسوعه غدیر وسیدامین اعیان الشیعه، شیخ نوری در دار السلام
سید جواد شبر فی ادب الطف روایت می‌کنند:

زمانی که خوابید، در عالم خواب دید که قیامت برپاشد.
و آن راسمت جهنم می‌برند.
در عالم خواب گفتن جرمش زوار امام را اسیر وغارت میکند.

دومرد سر در جهنم گفتن وارد نمی‌شود.
دلیل راپرسیدند!

گفتن غبار زوار حسین (ع) بر جسمش نشسته.
آن را دوباره بردن و لباسش روخارج کردن
دوباره گفتند نمی‌برند.

گفتند اینبار چرا: بوی غبار در دماغش ماند.

دراین هنگام از خواب بیدار شد.
شمشیر راانداخت ودنبال غافله رفت وگف من برای قتل زوار حسین (ع) رفتم
وباتوبه برگشتم.
از اهل غافله پرسید توبه من پذیرفته شده گفتن آری!
وآن را باخود وارد حرم کردن
باوضو وارد ضریح شد وتوان ورود نداشت!گفت امام حسین (ع) باید اشاره دهد اینکه توبه من را قبول کرده.

در این هنگام پرده کنده وجسمش با پرده پوشیده شد!


آن را خلیعی گفتن چون امام خلع کرد روی صورتش واین اشاره برای وی بود!

در این هنگام این ابیات را سرود:

إذا شئت النجاة فزر حسينًا
غدًا تلقى الإله قرير عين
فإنّ النار ليس تمسّ جسمًاعليه غبار زوّار الحسين


اگر دنبال نجات هستی در کربلا امام حسین (ع) را زیارت کن.

چون آتش جهنم جسمی را که غبار زوار آن بنشیند رانمیسوزاند.

 


این است حسینی که عالم رادیوانه کرده…

انصار ویهود وناصبی هارا از خود بی خود کرده…


این است کرم ولطف و محبت با عدو…

خوشا به حال شیعه گر بداند چه شفیعی در قیامت انتخاب کرده..

 

خلعي زیارت امام حسین غبار زوار
1 نظر »
  • 1
  • ...
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • ...
  • 120
  • ...
  • 121
  • 122
  • 123
  • ...
  • 124
  • 125

آخرین مطالب

  • وسواس
  • حجاب
  • دعاکردن
  • عبرت
  • دعا برای فرج
  • لیموشرین
  • زیرک
  • نمازاول وقت
  • لذت
  • نمازشب

آخرین نظرات

  • مهدیه در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • مهدیه در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • Sami در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  • Sami در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  • Sami در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  •  
    • حضرت نور
    • ماه رویایی
    • راه نور
    در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  • Fat در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در شهیدحسین خرازی
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در شهیدمجیدپازوکی
  •  
    • حضرت نور
    • ماه رویایی
    • راه نور
    در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • نرگس در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • یا فارس الحجاز ادرکنی  
    • خدا دلم آسمان می خواهد
    در آیت الله خوشوقت
  • یا فارس الحجاز ادرکنی  
    • خدا دلم آسمان می خواهد
    در روزپدر
  • یا فارس الحجاز ادرکنی  
    • خدا دلم آسمان می خواهد
    در عشق امیرالمؤمنین 
  •  
    • حضرت نور
    • ماه رویایی
    • راه نور
    در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • سپیده در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • شهیده  
    • باغبان فدک
    در ام البنین 
  • تسنیم  
    • تسنیم
    در کفن‌عشق
  • تسنیم  
    • تسنیم
    در کفن‌عشق
  • شمیم  
    • شمیم تکه های ناب
    در خردسال نینوا
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

حضرت نور

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آداب سفره
  • آرامش محض
  • احکام
  • احکام نماز
  • امام رضاعلیه السلام
  • امام کاظم(ع)
  • امربه معروف ونهی از منکر
  • اکسیرعشق
  • ایران
  • بدون موضوع
  • برکت ماه رجب
  • تلنگر
  • جمکران
  • حرف دل
  • حضرت اقا
  • حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
  • حکایت بهلول
  • خوزستان
  • دخترانه
  • درمحضربهجت
  • دعا
  • دعای خوشمزه شدن غذا
  • دلنوشته
  • دوست
  • رجبیون
  • روایت زن مسلمان
  • روز پدر
  • زخم دلها
  • زن کامل
  • سفره نذر
  • شبهات
  • شهادت امام هادی (ع)
  • شهدا
  • شهدا
  • طلبگی
  • عالم ذر
  • عشق
  • علما
  • غدیر ولايت
  • غذا
  • فلسطین
  • لباس بارداری
  • ماه رجب
  • ماه رحمت
  • ماه رمضان
  • محرم الحرام
  • مهدویت
  • موانع ظهور امام زمان
  • موشک
  • نماز
  • نیروی انتظامی
  • همسرانه
  • والدین
  • ولادت حضرت علی(ع)
  • چشم زخم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان