حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  شهيدان..   ...

شهيدان، ای سبک بالان عاشق
 زمين با همه عظمت و بزرگی اش
با همه قدرت و جاذبه اش
توان جذب شمارا نداشت
 نه مال تواناست شما را جذب كند و نه مقام
 نه زيبا رويان توانستند شما را جذب كنند و نه طنازان
نه احترام ديگران
شما آسمانی بوديد
شما خدا را ديديد و من هوا را
شما عاشقی كرديد و پرواز نموديد و من هوس بازی كردم و
در جا ماندم شما برنده از رفتنتان شديد و من شرمنده از بودنم
پس شرمنده ام. شهيدان شرمنده ام

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-10-25] [ 01:39:00 ب.ظ ]





  ۱۰توصیه مهم رهبری به جوانان..   ...

«جوان‌هاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف می‌زنند، می‌نویسند، اقدام می‌کنند؛ کاملاً رعایت کنید. این‌جور نباشد که مخالفت با یک کسى ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده‌ى حق تعدّى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه. ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.»

گروه زندگی: رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی های خود همواره نکاتی را به جوانان گوش زد کرده تا سرمشقی باشد برای زندگی انقلابی اسلامی جوانان کشورمان و رهنمودی برای خودسازی شان. به مناسبت میلاد علی اکبر علیه السلام  و روز جوان در ادامه بخشی از توصیه های مهم رهبری به جوانان را بازخوانی خواهیم کرد.

 

با هم‌ رفیق باشید!‍

«من توصیه مى‌کنم برادران مسلمان، برادران انقلابى‌، برادران معتقد به ارزش‌هاى انقلاب، هرچه مى‌توانند فاصله‌ى بین خودشان را کم کنند؛ با هم دوست و رفیق باشند. با هم همکار باشند. علیه یکدیگر جوسازى و فعالیت نکنند، اما فاصله را با دشمن‌ها زیاد کنند. این‌ها توصیه‌هایى است که على‌رغم دشمنان این ملت، در دل جوانان جا گرفته است. هر جا ما این توصیه‌ها را کردیم، احساس کردیم و دیدیم و تجربه کردیم که این نسل جوان‌ مؤمن، با دل‌هاى‌ روشن و پاک و صافشان و با روح‌هاى صمیمى‌شان، آن لُبّ مطلب را فهمیدند و به کار گرفتند و فوایدش براى کشور آشکار شد. این‌جا نیز همین‌طور خواهد بود.»

 

زودرنجی ممنوع!

«وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم‌ / که در طریقت ما کافرى است رنجیدن‌. نرنجید؛ دنبال کار بروید.  فرق ما و شما این است که ما بر اثر تجربه‌ى روزگار فهمیده‌ایم که یک مقدارى باید انسان تحمل و صبر کند، شما جوانید و تازه از راه رسیده و پرشور و بى‌صبر! همه‌اش خوب است، غیر از این بى‌صبرى. البته این هم علاج ندارد. نه این‌که بخواهم بگویم خیلى علاج دارد؛ نه، ما خودمان هم این دوره‌ى شما را گذرانده‌ایم، مى‌دانیم چه‌جورى است.»

 فعال باشید نه منفعل!

«به نظر من، جوانان انقلابى سعى کنند خوب درس بخوانند. خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند. فعال باشند، نه منفعل. روى محیط خودشان اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مى‌تواند مجموعه‌ی پیرامونى خودش را -کلاس را، استاد را و حتى دانشگاه را- زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسی‌کارى به ‌دست نمى‌آید؛ با معنویت به‌دست مى‌آید، با صفا به ‌دست مى‌آید، با استحکام رابطه با خدا به‌ دست مى‌آید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید. با خدا حرف بزنید. از خدا بخواهید. مناجات، نماز -نماز با حال و با توجه- براى شما خیلى لازم است. مبادا این‌ها را به حاشیه برانید.»

 

این مسئولیت شرعی شماست!

«دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط -فرهنگ فساد و فحشا- سعی می‌کند جوان‌های ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می‌کند، یک «تهاجم‌ فرهنگی»، بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی»، یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. امروز دشمن این کار را با ما می‌کند. چه کسی می‌تواند ازاین فضیلت‌ها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنی که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصی نبسته و می‌تواند بایستد و از فضیلت‌ها دفاع کند. کسی که خودش آلوده و گرفتار است که نمی‌تواند از فضیلت‌ها دفاع کند! این جوان بااخلاص می‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزش‌های اسلامی می‌تواند دفاع کند. لذا، چندی پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهی از منکر کنند.» الآن هم عرض می‌کنم: نهی از منکر کنید. این واجب است. این مسئولیت شرعی شماست. امروز مسئولیت انقلابی و سیاسی شما هم هست.»

ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته!

«نمى‌دانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچه‌ى این صدوپنجاه، دویست سال را درست خوانده‌اند یا نه؟ من همه‌ى دغدغه‌ام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچه‌ى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگ‌هاى ایران و روس به این طرف را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.»

کار فرهنگی شما نقش مهمی در پیشرفت کشور دارد 

من می‌خواهم بگویم  آن جوان‌هایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استان‌های مختلف، در مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی می‌کنند با اراده‌ی خودشان، با انگیزه‌ی خودشان -کارهای بسیار خوبی هم از آن‌ها ناشی شده است که از بعضی از آن‌ها را ما بحمدالله اطلاع پیدا کرده‌ایم- کار را هرچه می‌توانند به‌طور جدی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوان‌های مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملت ایفا کرده است.»

مأیوس نشوید،در صحنه بمانید

«انقلابى باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگى‌هاى شرایط زمانه را درک کند. مسأله این‌جور ساده نیست که یکى را رد کنیم، یکى را اثبات کنیم، یکى را قبول کنیم. این‌جورى نمی‌‌شود. باید دقیق باشید. باید شور انقلابى را حفظ کنید. باید با مشکلات هم بسازید. باید از طعن و دقّ دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامى هم نکنید. مراقب باشید. مأیوس نشوید. در صحنه بمانید، اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضى از کسانى که به نظر شما جاى اعتراض دارد، شما را عصبانى نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقى و عقلائى یک چیز لازمى است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهاى انقلابى را متهم به افراطى‌گرى نکنند. بعضى هم این‌جورى دوست می‌‌دارند عنصر انقلابى، جوان‌ انقلابى، طلبه‌ى انقلابى، فاضل انقلابى، مدرس انقلابى در هر سطحى از سطوح را متهم کنند به افراطى‌گرى؛ نه، این هم انحرافى است که به دست دشمن انجام می‌گیرد. واضح است. پس نه از آن طرف، نه از این طرف.»

 

 

به هیچ کس ظلم نکنید!

«جوان‌هاى انقلابى و مؤمن و عاشق امام، که حرف می‌زنند، می‌نویسند، اقدام می‌کنند؛ کاملاً رعایت کنید. این‌جور نباشد که مخالفت با یک کسى ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده‌ى حق تعدّى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه. ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد.»

 این شأن شماست!

«یک‌لحظه از درخواست و مطالبه‌ى عدالت کوتاهى نکنید. این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن‌ شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانه‌ى این فکر هم با همه‌ى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگى‌تان این باشد: گفتمان عدالت‌خواهى را فریاد کنید، اما انتقاد شخصى و مصداق‌سازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه مى‌کنید، اولًا احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مى‌بینم دیگر. من مواردى را مشاهده مى‌کنم -نه در دانشگاه، در گروه‌هاى اجتماعى گوناگون- که روى یک مصداق خاصى تکیه مى‌کنند؛ یا به‌عنوان فساد، یا به‌عنوان کجروى سیاسى، یا به ‌عنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلًا اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مى‌بینم این‌جورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است. بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه مى‌کنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیله‌اى به دست مى‌دهید براى این‌که آن زرنگ قانون‌دانِ قانون‌شکن -که من گفته‌ام قانون‌دان‌هاى قانون‌شکن خطرناکند-  بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گله‌اى مى‌توانید بکنید؟ اگر یک نفرى به‌ عنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده، خوب شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، ماده‌ى قانونى  آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى مى‌کند؛ لذا نمى‌توانیم از او گله کنیم.   شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید. شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء مى‌خواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را مى‌کنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى مى‌کند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست. شما جوان‌هاى‌ مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده مى‌شود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همه‌ى دل‌ها و زبان‌ها و اراده‌ها دست اوست، تکیه به شما جوان‌هاست، امید به شما جوان‌هاست. این را بدانید.»

نقش معنویت را دست کم نگیرید!

«نقش معنویت را دست کم نباید گرفت. با توجه به خدا و تقرب به خدا، با توسل به دامان قدس الهى و ذیل عنایت الهى مى‌توان خیلى کارهاى دشوار را انجام داد. شماها جوانید. شما با ما فرق دارید. این را به شما بگویم. شما خیلى از این جهت جلوتر از ما هستید. دل‌هاى شما پاک، نورانى، بى‌تعلق، بى‌آلایش، مثل یک آیینه‌ى روشن، بلافاصله نور را منعکس مى‌کند. آلوده نشده‌اید؛ این را قدر بدانید. با خداى متعال رابطه برقرار کنید. با نماز، با نافله، با تلاوت قرآن، با دعا، با صحیفه‌ى سجادیه. این صحیفه‌ى سجادیه پر از معارف دینى است. با این کار بنیه‌ى دینى و انقلابى‌ خودتان را هم محکم مى‌کنید.»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:37:00 ب.ظ ]





  کرامت امام حسن مجتبی(ع)   ...

در سال ششم هجری قراردادی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کفار قریش منعقد گردید که بعدها به «صلح حدیبیه » معروف شد . یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می توانند با هر قبیله ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند . بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله با قبیله «خزاعه » پیمان دوستی بست .

در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله «بکر» که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد . آن گاه، با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود «بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله «خزاعه » را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید .

کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرارداد به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند . ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و درخواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد .

ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت نماید . علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی گردد … در این هنگام، امام حسن علیه السلام که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی علیه السلام اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابوسفیان شفاعت کند . به نقل تاریخ، امام حسن علیه السلام، این سخنان را شنید، «فاقبل الحسن علیه السلام الی ابی سفیان وضرب احدی یدیه علی انفه والاخری علی لحیتیه ثم انطقه الله عزوجل بان قال: یا اباسفیان! قل لا اله الا الله محمد رسول الله حتی اکون شفیعا فقال علیه السلام الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا» ; پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعت کنم . سپس آنگاه علی علیه السلام [که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود] فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که در ذریه محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد [که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت عطا گردید و خداوند در مورد ایشان فرمود:] در کودکی به او حکمت دادیم .» 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:21:00 ق.ظ ]





  کرامت حضرت رقیه(س)   ...

 جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی ( واعظ ) صاحب تالیفات کثیره، درکتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه ۱۶۱، چاپ پنجم چنین می نویسد:

یکی از دوستانم ک خود اهل منبر بوده و در فن و خطابه و گویند گی از مشاهیر است،و مکرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین( سلام الله علیها ) به شام رفته است، روی منبر نقل می ‌کرد:

درحرم حضرت رقیه (سلام الله علیها ) زن فرانسوی را دیدند که دو قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است

مردم که می دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نا مسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است

چنین موقعی است که حس کنجکاوی در افراد تحریک می ‌شود.

روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت :

همان گونه که می ‌دانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی که مجاور این آستانه بود مسکن کردم.

اول شبی که می ‌خواستم استراحت کنم صدای گریه شنیدم .

چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمی ‌شد، پرسیدم این گریه وصدا از کجاست ؟ در جواب گفتند :

این گریه‌ها از جوار قبر یک دختری است که در این نزدیکی مدفون شده است .

من خیال می ‌کردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است

که  پدرو مادر وسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می ‌کنند .

ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است که از مرگ  و دفن او می ‌گذرد.

برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می ‌دهند ؟

بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد، او دختر امام حسین( سلام الله علیها ) است …

که پدرش را مخالفین ودشمنان کشته‌ اند وفرزندانش را به این جا که پایتخت یزید بوده به اسیری آورده‌اند و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .

بعد از این ماجرا روزی به این جا آمدم. مردم زهر سو عاشقانه می ‌آیند ونذر می کنند و هدیه می ‌آورند ومتوسل میشوند.

محبت او چنان دردلم جا کرد که علاقه زیادی به وی پیدا کردم.

پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان و زایشگاه بردند.

پس از معاینه به من گفتند کودک شماغیر طبیعی به دنیا می آید و ما ناچاراز عمل جراحی هستیم.

همین که نام عمل جراحی را شنیدم ، دانستم که دردهان مرگ قرارگرفته‌ ام . خدایا چه کنم،‌ خدایا ناراحتم ، گرفتارم چه کنم،‌ چاره چیست ؟

واندیشیدم که، چاره‌ای بجز توسل ندارم،‌و باید متوسل شوم …..

به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده و گفتم، خدایا،‌ به حق این دختری که دراسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش،

که امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم کشته ‌اند قسم می ‌دهم

مرا از این ورطه هلاکت نجات بده …

آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم، اگر من از این ورطه هلاکت نجات یابم  ۲ قالیچه قیمتی به آستانه‌ات هدیه می ‌کنم.

خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن،‌طولی نکشید برخلاف انتظار اطبا ومتصدیان زایمان،‌ ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شد واز هلاکت نجات یافتم .

اینکه نیز به عهد ونذرم وفا کرده وقالیچه‌ها راتقدیم می ‌کنم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:17:00 ق.ظ ]





  کرامت حضرت عباس(ع)   ...

جناب حجه الاسلام آقای شیخ محمدتقی نحوی واعظ قمی در تاریخ 16 محرم الحرام 1417 ق از مرحوم پدرشان، آقای حاج شیخ ابوالقاسم نحوی، ماجرای زیر را نقل کردند:

مرحوم نحوی، در آن زمان که به امر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) همراه پسرشان در نجف اشرف اقامت داشتند، در ایام زیارتی مخصوصة حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام که مصادف با شب نیمة شعبان است به کربلا می‌رفتند و در آنجا نخست به حرم حضرت امام حسین علیه السلام سپس به حرم سردار کربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مشرف می‌شدند. یک روز که برای عتبه بوسی به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رفته بودند، مشاهده می‌کنند نوجوان 13 - 14 ساله‌ای را سیم برق گرفته، خشک کرده است.

پدر بچه داشت با حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام حرف می‌زد و می‌گفت: آقا جان، تو می‌دانی من می‌خواستم بیایم به پابوس شما، اما مادر بچه راضی نبود که او را با خود بیاورم. حالا اگر بدون او به خانه برگردم، جواب مادرش را چه بگویم؟! مرحوم نحوی می‌فرمود: یکدفعه دیدم که بچة مرده، به کرامت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام به حرکت آمد! آری، نوجوان زنده شد و همراه پدرش به منزل بازگشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:13:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم