حضرت نور

|خانه|حضرت نور
کرامت های حضرت فاطمه(س)۲
ارسال شده در 20 دی 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

​

 

شفای بیماری صعب العلاج

 

یکی از علما می گوید:
در حدود بیست سال قبل، همسرم به بیماری صعب العلاج گرفتار شد و بالأخره با مراجعه به اطبّا، مرض ریوی تشخیص داده شد. پس از آزمایش های دقیق و عکس برداری، کسالت را فوق العادّه و صعب العلاج دانستند؛ به طوری که نسخه و دارو بی اثر بود و از علاج آن به کلّی مأیوس شدیم.
بی اندازه مضطرب و ناراحت بودیم. ناچار دست توسّل به ذیل عنایت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) زده و نماز حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را که در کتب ادعیه وارد شده، خواندم. پس از تمام اذکار، در حالی که متأثّر و دل شکسته بودم، در همان حال سجده خوابم برد. در خواب حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) را به بالین مریضه ام دیدم که به او لطف و محبّت می فرمود. ناگهان از خواب بیدار و یأسم به امید بدل شد و از آن روز به بعد حال مریض روبه بهبود گذاشت و پس از چند روزی سلامتی کامل خود را بازیافت. برای معاینه و اطمینان خاطر، او را به نزد طبیبی بردم. او بعد از معاینه و دقّت کامل با تعجّب گفت:
هیچ کسالتی در او نمی بینم.
 

امید دارم که دست تو مهر شفاعت بزنه دارالشفای فاطمه شفای بیماران شفای دردها کشتن بیماران صعب العلاج
نظر دهید »
توسل به حضرت فاطمه(س)
ارسال شده در 20 دی 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

​امام جواد (علیه السّلام) هر روز، هنگام زوال به «مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)» رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سراغ خانه ی مادرش حضرت زهرا (علیهاالسّلام) که در همان نزدیکی قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، می رفت و کفش ها را درآورده و با نهایت ادب و خضوع داخل خانه شده و در آنجانماز و دعا می خواند و دقایقی طولانی به عبادت مشغول می شد و هرگز دیده نشد به زیارت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برود و سراغ مادرش را نگیرد. و نیز از زیارت جامعه می توان به علاقه و احترام فراوان آن حضرت به مادرش، حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) پی برد

امام جواد امام جواد و توسل به حضرت زهرا دانلود دعای توسل صوتی برای گوشی های اندروید
نظر دهید »
کرامت‌ های حضرت فاطمه(س)۱
ارسال شده در 20 دی 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

در دوران بارداری خدیجه کبری، فاطمه علیها السلام از درون شکم مادر با وی سخن می گفت، به برخی روایات در این زمینه اشاره می کنیم:

الف) از خدیجه علیها السلام نقل شده است: در زمانی که به فاطمه حامله شدم، وی در شکمم با من صحبت می کرد.

«لما حملت بفاطمة کانت حملا خفیفا تکلمنی من باطنی;  زمانی که فاطمه را باردار بودم، حملی سبک بود و از باطنم با من سخن می گفت.»

ب) دهلوی نقل می کند: «آن زمان که خدیجه به فاطمه حامله گردید، وی در درون شکم مادر، با وی سخن می گفت و خدیجه این مطلب را از رسول خدا پنهان می کرد. روزی رسول خدا بر خدیجه وارد شد، دید با کسی سخن می گوید، بدون این که شخصی نزد او باشد. فرمود: با چه کسی سخن می گفتی؟ عرض کرد: با کسی که در شکم دارم. حضرت فرمود:«ابشری یا خدیجة هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفائی یخرجون بعدی وبعد ابیهم; بشارت تو را ای خدیجه، این [را که در شکم داری] دختری است که خداوند او را مادر یازده تن از جانشینان من قرار داده است; که ایشان پس از من و پدرشان [علی علیه السلام به عنوان امام] خارج می شوند.» 

حضرت خدیجه علیها السلام حضرت فاطمه سلام الله علیها،شیعیان خارش بدن در بارداری و جنسیت جنین مصرف الکل در دوران بارداری کرامت حضرت زهرا سلام الله
نظر دهید »
تهمت ناروا..
ارسال شده در 19 دی 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

​

 
زمان خلافت امیرمؤمنان علی (ع ) بود، زنی شیفته و عاشق جوانی شده بود، و با ترفندهای خود می خواست آن جوان را که شخصی پاک بود، آلوده به عمل منافی عفت کند، جوان از او دوری کرد، و از حریم عفت و پاکی تجاوز ننمود. آن زن آلوده ، نسبت به آن جوان ، بسیار ناراحت شد، تصمیم گرفت با تهمتهای ناجوانمردانه ، او را به کشتن دهد، سفیده تخم مرغ را به لباس خود مالید و سپس به آن جوان چسبید و او را به حضور امیر مؤمنان علی (ع ) آورد و شکایت خود را چنین مطرح کرد: این جوان می خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد، ولی من نمی گذاشتم ، سرانجام آنقدر خودش را به من مالید که شهوت او به لباسم ریخت . سپس آن سفیده تخم مرغ را که در لباسش بود به علی (ع ) نشان داد. مردم آن جوان را ملامت می کردند، و آن جوان پاک و بی گناه که سخت ناراحت شده بود، گریه می کرد. امیرمؤمنان علی (ع ) آماده قضاوت شد، به قنبر فرمود: برو ظرفی پر از آب جوش به اینجا بیاور، قنبر رفت و آب جوش آورد. بدستور امام علی (ع ) آن آب جوش را به روی لباس آن زن ریختند، هماندم آن سفیدی های مالیده به لباس او، جمع شد، آن حضرت به قنبر فرمود: آن سفیدی ها را به دو نفر بده . قنبر آنها را به او نفر داد، آن دو نفر آن سفیدی ها را چشیدند و هر دو عرض ‍ کردند که این سفیدی ها از سفیده تخم مرغ است . امام علی (ع ) دستور داد، آن جوان بی گناه را آزاد ساختند، و آن زن را بجرم نسبت زنا به یک فرد بی گناه ، شلاق زدند. یعنی حد قذف (تهمت زنا) را که هشتاد تازیانه از روی لباس است بر وی جاری ساختند.

تهمت تهمت بزرگ تهمت و تهدید ترامپ
نظر دهید »
قضاوت..
ارسال شده در 19 دی 1401 توسط فاطمه نصاری جزیره در بدون موضوع

​

دو کبوتر بودند در گوشه مزرعه ای با خوشحالی زندگی می کردند . در فصل بهار ، وقتی که باران زیاد می بارید ، کبوتر ماده به همسرش گفت : ” این لانه خیلی مرطوب است . اینجا دیگر جای خوبی برای زندگی کردن نیست . ” کبوتر جواب داد : ” به زودی تابستان از راه می رسد و هوا گرمتر خواهد شد . علاوه براین ، ساختن این چنین لانه ای که هم بزرگ باشد و هم انبار داشته باشد ، خیلی مشکل است .”

 

بنابراین دو كبوتر در همان لانه قبلی ماندند تا این که تابستان فرا رسید و لانه آنها خشک تر شد و زندگی خوشی را در مزرعه سپری کردند . آنها هر چقدر برنج و گندم می خواستند می خوردند و مقداری از آن را نیز برای زمستان در انبار ذخیره می کردند . یک روز ، متوجه شدند که انبارشان از گندم و برنج پر شده است . با خوشحالی به یكدیگر گفتند : ” حالا یک انبار پر از غذا داریم . بنابراین ، این زمستان هم زنده خواهیم ماند . “

آنها در انبار را بستند و دیگر سری به آن نزدند تا این که تابستان به پایان رسید و دیگر در مزرعه دانه به ندرت پیدا می شد . پرنده ماده که نمی توانست تا دور دست پرواز کند ، در خانه استراحت می کرد و کبوتر نر برای او غذا تهیه می کرد . در فصل پائیز وقتی که بارندگی آغاز شد و کبوترها نمی توانستند برای خوردن غذا به مزرعه بروند ، یاد انبار آذوقه شان افتادند . دانه های انبار بر اثر گرمای زیاد تابستان ، حجمشان کمتر از حجم اولیه شان شده بود و کمتر به نظر می رسید . کبوتر نر با عصبانیت به پیش جفت خود بازگشت و فریاد زد : ” عجب بی فکر و شکمو هستی ! ما این دانه ها را برای زمستان ذخیره کرده بودیم ، ولی تو نصف انبار را ظرف همان چند روز که در خانه ماندی ، خورده ای ؟ مگر زمستان و سرما و یخبندان را فراموش کردی ؟ ” کبوتر ماده با عصبانیت پاسخ داد :

 

” من دانه ها را نخوردم و نمی دانم که چرا نصف انبار خالی شده ؟ “

کبوتر ماده که از دیدن مقدار کم دانه های انبار ، متعجب شده بود ، با اصرار گفت : ” قسم می خورم که از همان روزی که این دانه ها را ذخیره کردیم ، به آنها نگاه نکردم . آخر چطور می توانستم آنها را بخورم ؟ من در حیرتم چرا این قدر دانه های انبار کم شده است . این قدر عصبانی نباش و مرا سرزنش نکن . بهتر است که صبور باشی و دانه های باقی مانده را بخوریم . شاید کف انبار فرو رفته باشد یا شاید موش ها انبار را پیدا کرده اند و مقداری از آنها را خورده اند . شاید هم شخص دیگری دانه های ما را دزدیده است . در هرصورت تو نباید عجولانه قضاوت کنی . اگر آرام باشی و صبر کنی ، حقیقت روشن می شود . “

 

کبوتر نر با عصبانیت گفت : ” کافی است ! من به حرف های تو گوش نمی دهم و لازم نیست مرا نصیحت کنی . من مطمئن هستم که هیچکس غیر از تو به اینجا نیامده است . اگر هم کسی آمده ، تو خوب می دانی که آن چه کسی بوده است .

اگر تو دانه ها را نخوردی باید راستش را بگویی . من نمی توانم منتظر بمانم و این اجازه را به تو نمی دهم که هر کاری دلت می خواهد بکنی . خلاصه ، اگر چیزی می دانی و قصد داری که بعد بگویی بهتر است همین الان بگویی .” کبوتر ماده که چیزی درباره کم شدن دانه ها نمی دانست ، شروع به گریه و زاری کرد و گفت : ” من به دانه ها دست نزدم و نمی دانم که چه بلایی بر سر آنها آمده است ” و به کبوتر نر گفت که صبر کن تا علت کم شدن دانه ها معلوم شود . اما کبوتر نر متقاعد نشد ، بلکه ناراحت تر شد و جفت خود را از خانه بیرون انداخت .

کبوتر ماده گفت : ” تو نباید به این سرعت درباره من قضاوت کنی و به من تهمت ناروا بزنی . به زودی از کرده خود پشیمان خواهی شد . ولی باید بگویم که آن وقت خیلی دیر است و بلافاصله به طرف بیابان پرواز کرد و پس از مدتی گرفتار دام صیاد شد . “

 

کبوتر نر ، تنها در لانه به زندگی خود ادامه داد . او از این که اجازه نداد جفتش او را فریب دهد ، خیلی خوشحال بود . چند روز بعد هوا دوباره بارانی و مرطوب شد . دانه های انبار ، دوباره چاق تر و پرحجم تر شدند و انبار دوباره به اندازه اولش پر شد . کبوتر عجول با دیدن این موضوع ، فهمید که قضاوتش درباره جفتش اشتباه بوده و از کرده خود خیلی پشیمان شد ، ولی دیگر برای توبه کردن خیلی دیر شده بود و او به خاطر قضاوت نادرستش تا آخر عمر با ناراحتی زندگی کرد .

بدون تحقیق قضاوت نکنید قصه این است چت اندازه کبوتر باشی قضات
نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 106
  • 107
  • 108
  • ...
  • 109
  • ...
  • 110
  • 111
  • 112
  • ...
  • 113
  • ...
  • 114
  • 115
  • 116
  • ...
  • 124

آخرین مطالب

  • دعاکردن
  • عبرت
  • دعا برای فرج
  • لیموشرین
  • زیرک
  • نمازاول وقت
  • لذت
  • نمازشب
  • دعای شانزدهم صحیفه
  • حاج اسماعیل دولابی

آخرین نظرات

  • مهدیه در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • مهدیه در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • Sami در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  • Sami در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  • Sami در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  •  
    • حضرت نور
    • ماه رویایی
    • راه نور
    در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  • Fat در حکم دیدن لکه بعد از غسل حیض مکارم شیرازی
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در شهیدحسین خرازی
  •  
    • فاطمه اسفندیاری
    در شهیدمجیدپازوکی
  •  
    • حضرت نور
    • ماه رویایی
    • راه نور
    در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • نرگس در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • یا فارس الحجاز ادرکنی  
    • خدا دلم آسمان می خواهد
    در آیت الله خوشوقت
  • یا فارس الحجاز ادرکنی  
    • خدا دلم آسمان می خواهد
    در روزپدر
  • یا فارس الحجاز ادرکنی  
    • خدا دلم آسمان می خواهد
    در عشق امیرالمؤمنین 
  •  
    • حضرت نور
    • ماه رویایی
    • راه نور
    در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • سپیده در حکم نماز در زمان لکه بینی خامنه ای
  • شهیده  
    • باغبان فدک
    در ام البنین 
  • تسنیم  
    • تسنیم
    در کفن‌عشق
  • تسنیم  
    • تسنیم
    در کفن‌عشق
  • شمیم  
    • شمیم تکه های ناب
    در خردسال نینوا
آبان 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

حضرت نور

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آداب سفره
  • آرامش محض
  • احکام
  • احکام نماز
  • امام رضاعلیه السلام
  • امام کاظم(ع)
  • امربه معروف ونهی از منکر
  • اکسیرعشق
  • ایران
  • بدون موضوع
  • برکت ماه رجب
  • تلنگر
  • جمکران
  • حرف دل
  • حضرت اقا
  • حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
  • حکایت بهلول
  • خوزستان
  • دخترانه
  • درمحضربهجت
  • دعا
  • دعای خوشمزه شدن غذا
  • دلنوشته
  • دوست
  • رجبیون
  • روایت زن مسلمان
  • روز پدر
  • زخم دلها
  • زن کامل
  • سفره نذر
  • شبهات
  • شهادت امام هادی (ع)
  • شهدا
  • شهدا
  • طلبگی
  • عالم ذر
  • عشق
  • علما
  • غدیر ولايت
  • غذا
  • فلسطین
  • لباس بارداری
  • ماه رجب
  • ماه رحمت
  • ماه رمضان
  • محرم الحرام
  • مهدویت
  • موانع ظهور امام زمان
  • موشک
  • نماز
  • نیروی انتظامی
  • همسرانه
  • والدین
  • ولادت حضرت علی(ع)
  • چشم زخم

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان