«اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
وهنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید.
روایت شهادت شهید عجمیان.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا 😭 💔
آقای شهید عجمیان 😭 من گمان میکنم شما با نوحهی «مونده روی زمین پیکر تو رها» خیلی گریه کردهای. گمان میکنم انجایی که روضه خوان ترسش میآمده از ماجرای قتلگاه بخواند شما جلوتر از او، حسین-علیهالسلام- را در قتلگاه دیدهای و برایش ضجه زدی. لطمه زدی و بیشتر. گمان میکنم اینها همه رزق نوکری ات بوده. این دوره شدنها توسط بیست نفر و بیشتر. آن ضربهای که به پهلو و دنده ات وارد کردهاند. سنگی که بر سر و رویت زدند و لگدهای متعددی که به پیکرت وارد کردند. خوشبحالت. البته میدانم چه خواهی گفت، میدانم کجا را اشاره خواهی زد. میدانم.
من هم از اشارهی شما گریه میکنم. ازینکه باید بنویسم شما که در برابر آن مصیبت عظیم چیزی نشدید آقای عجمیان. وحوش و حراملقمهها در کربلا به کینهی امیرالمومنین علی-علیهالسلام- بدن علی اکبر را مثله کردند.
و حسین-علیه السلام- را اینگونه میبینم که با پر کشیدن اینگونهی آرمان علی وردی ها و شما آقای عجمیان؛ آن جراحت قلبش که برای علی اکبر است با ناله ای که جگر را بریان کند بگوید ولدی علی. مثل عاشورا که در خیمهی شهدا وارد میشد.
میدانم با این ولدی علیها گریه میکنید.
من هم گریه میکنم. گریهای ممتد. خوشبحال هر عاشقی که اثری از معشوق دارد.
💔 😭 😭 😭
__________________________
ماجرا را یکی از دوستان نقل میکرد میگفت شهیدی دیدیم عریان ضربه ای برچشم! ضربه ای برسر! ضربه ای برپهلو ….
بعد از این همه شدت زخم وجراحت عده ای بر پیکرش پاکوبی کردند…
زیرلب زمزمه میکرد
«اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
وچشم هارابست.
میگف همون لحظه اومدن وپیکر مبارک رو بلند کردن.
باخودم گفتم لایوم کیومک یااباعبدالله
هر شهیدی مراسمی برای آن برگزار میشه،مادر وخواهرش بااحترام راهی خونه میشه
به احترام خونش ،همسایه ومهمان عزادار میشه!
پس چرا درنینوا این عادت جاری نشد.
مردی برای دفن پیکر شهدا پیدا نشد.
خواهرومادر شهید با لگد از پیکر جدا میشه
روی شتر هاراهی مجلس اعداء الله میشه
باخودم ماندم شهدا ذره ای از دردحسین چشیدن!
روز قیامت من رو سیاه چی رو نشون حضرت زهرا میدم!
نه صورتی سیلی خورده!
نه پهلوی شکسته!
حتی زخمی از زخم حسین به دلم ننشسته!
میرم واین حسرت ماند در دلم!
بفهمم چی کشیده عمه زینب وزهرا مادرم..