حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    





جستجو





  دلنوشته   ...

​لحظه ی اخر وداع، آنقدر محوتماشایت بودم که کلمات و جملات برایم گنگ ونا مفهوم بود.

هیچ باورم نمی شد که با این رفتنت بازگشتی رابه همراه نخواهد داشت.

 عزیزدلم!

  الان که این جملات را مینویسم بغضم شکست واشک از چشمانم جاری شد دیگرتوان نوشتن ندارم اما خودت میدانی توان صحبتی هم نمانده.جوهر خودکارم خون دل است…

 تنهایی خودم یک سمت و طعنه های دیگران سمت دیگر، توکه رفتن راترجیح دادی من با این همه تنها ماندم .  لحظه ای آخر تو را به آغوش محکم سپردم  و اشک هایم جاری شد اما انگار ازعاقبت کارت خبر داشتی گفته بودی برای من تمام دنیا را رها میکنی اما درراه نوکریت مراهم فدا میکنی‌.

 حال و روز عجیبی دارم تمام روزهایم  وجودت را کنارم حس میکنم .   بغضی آرام دارم‌. از جنس دلتنگی ،گلویم را فشار می دهد. حسرت های زیادی بعدازتو دردلم ماندناخواسته بادیدن زوج هایادتو می افتم وبغض میکنم . 

هیچ وقت فراموش نمیکنم.آخرین بارآمدم جسم زخم وپرازخونت را بغل کردم. ارام دستم را روی زخم هایت کشیدم نازت کردم روی سر شکافته ات که قلبم راشکافت دست کشیدم. آرام در گوشت زمزمه کردم علی،فاطمه هستم!

اما وقتی تمام امیدم راناامید کردی چشمان نیمه بازت را بوسیدم وبستم اشکانم را بادستان پرازخونت پاک کردم اما دیگر بعد از تو چشمانم را به روی همه بستم.  درکنارمولایت امیرالمومنین چشم هارابستی درکنار این آقا خیلی قول ها به من داده بودی وشکستی… 

من مزارت راغرق بوسه کردم ولی توهمچنان نیامدی! همیشه ترس ازدست دادنت داشتم واما اینبار خودم رااز دست دادم. شب هابالشتم رابغل میکنم وخواب تورا میبینم کاش جابه جا میشد.  نمیدانم چه بگویم خودت برای بیقراری هایم دعا کن توانی ندارم.

موضوعات: همسرانه, عشق, دلنوشته, شهدا  لینک ثابت



[سه شنبه 1404-02-16] [ 07:21:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  معلم   ...

✨ امام صادق (علیه السلام):

«معلم را بر پدر شرف باشد به قدر آن که روح را بر جسم شرف است!

زیرا معلم سبب کمال و تربیت روحانی است و پدر سبب تربیت جسمانی»💫
🍀انسان بزرگ نمی‌شود جز به وسیله فکرش، شریف نمی‌شود جز به واسطه رفتارش و قابل احترام نمی‌گردد جز به سبب اعمالش… و اگر فرهنگ اسلامی بر جامعه ای حاکم شد، همه باید خود را مدیون معلم بدانند.💫

 

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[جمعه 1404-02-12] [ 02:52:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  روزقدس   ...

​ای دوست، روز قدس، خوابیدن حرام است

 هنگام بیداری، زمان انتقام است 

با همّت و سعی مسلمانان عالم 

کار رژیم غاصب صهیون تمام است
بنگر درون غزه جولان ستم را

اشک یتیمان در میان موج غم را

برخیز در میدانِ جانب‌داری از حق

بر فرق جلّادان بزن تیغ عدم را
در قلب خود، ما بغض استکبار داریم 

همچون فلسطین غصه ای بسیار داریم 

آن‌جا اگر طوفانِ- اَلاَقصی به پا شد 

ما نیت طوفانِ- اَلاَحرار داریم
ما صاحب یک قدرت بی‌انتهاییم

 ما بر علیه ظلم با هم هم‌صداییم 

دشمن‌شکن‌تر از همیشه قدسِ امسال

 فرض است بر ما راهپیمایی نماییم
ما رهبری از نسل آل نور داریم 

سرباز اوییم و از او دستور داریم 

در راهپیمایی به عشق رهبر خویش

 بی‌شک حضوری محکم و پرشور داریم
با مشت‌های محکم و فریاد؛ قطعاً 

یا با سلاح و موشک و پهپاد؛ قطعاً 

تا صبح پیروزی دگر راهی نمانده؛

گردد به زودی قدسمان آزاد؛ قطعاً

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[پنجشنبه 1404-01-07] [ 02:04:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  تلاوت قرآن   ...

💠 آثار تلاوت قرآن به ویژه در ماه رمضان
🔻در ماه مبارک، تلاوت قرآن انواع برکات را دارد، اگر هیچ اثری نداشت مگر اينکه انسان را مشغول مي‌کند، فعلاً در حدّ عمل به بهترين کار و بعد هم توجه، کافی است. کم‌کم اين آيات اثر مي‌گذارد. الآن شما داريد در ماه رمضان قرآن مي‌خوانيد، سال‌هاي ديگر نوار بر مي‌گردد؛ يعني شروع به خواندن مي‌کند. قرآن با کلام ديگر فرق مي‌کند. يک حساب‌هايي در چيدمان حروف و کلمات قرآني است که وقتي خواندن انسان به حدّ نصاب رسيد، بعد متوجه مي‌شود که با چه سر و کار داشته است!؟ 

🔸 آن چه ما الآن داريم تلاوت مي‌کنيم، چون هنوز به حدّ نصاب نرسيده است، دارد با افکار ما و با اندوخته‌هاي ذهني ما، کم و وجه مي‌کند. بايد آن‌قدر تلاوت کرد تا ملکه شود. باب اصلي علم نیز همين جا است. از هربار تلاوت قرآن يک چيزي نصيب انسان مي‌شود. از هر ختم قرآن، ختم نه، هر سوره‌اي، سوره نه، هر قصه‌اي، قصه هم نه، هر جمله‌اي، جمله هم نه، از هر کلمه‌اي ما نصیب می‌بریم و مقدار آن بستگي به توجه دارد.
📚 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[پنجشنبه 1403-12-23] [ 07:52:00 ب.ظ ]





فرم در حال بارگذاری ...


  شهیدحسین خرازی   ...

شوخی های حاج حسین هم دیدنی بود. وقتی دستش در عملیات خیبر قطع شد،  اصفهان که بودم هر روز می رفتم عیادتش.  یک بار پرسید ازدواج کردی یا نه؟  وقتی جواب منفی مرا شنید.  اصرار کرد که یکی از خواهر هایم را می خواهم به تو بدهم و چه کسی بهتر از تو.

من خیس عرق شده بودم. موقع رفتن گفت: من خبرش را به مادرم می دهم. شما هم برو مقدمات کار را انجام بده و به خانواده ات بگو.

فردای آن روز علی رضا صادقی را دیدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. کلی به من خندید.

می گفت: حاج حسین اصلا خواهر ندارد.  تازه فهمیدم سرکار بودم.

روز بعد با هم رفتیم مشهد. موقع برگشت حسین مرا کنار خود نشاند.  من که هنوز از درس قبلی عبرت نگرفته بودم، گفت: یک مطلبی هست که فقط به تو می توانم بگویم.  گوشم را بردم کنار دهنش. ناگاه کمرم تیر کشید.  وقتی بطری آب یخ را خالی کرد، پشت کمرم، گفت: خوب! حالا دیگر با تو کاری ندارم.
✍راوی غلامحسین هاشمی
برگرفته ازکتاب زندگی با فرمانده؛ خاطراتی از شهید حسین خرازی

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[پنجشنبه 1403-12-09] [ 02:48:00 ب.ظ ]




آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
5 stars

روحشون شاد

1403/12/13 @ 10:41


فرم در حال بارگذاری ...



  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما