حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  تلنگر   ...



🌿❤️🌿❤️🌿

#تلنگر

پیش خودت #حساب کن…

روز  رو با گناه شروع کردی یا #اعمال نیک

با #نیت گناه یا نیت ثواب

امروز برای خدا #چه_کردی؟
🌸🍃هرشب #قبل_ازخواب اعمال روزانه خود را بررسی کنیم

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[پنجشنبه 1402-03-11] [ 11:37:00 ب.ظ ]





  چادر   ...


​#چادرم را باد نیاورده 

ڪه باد ببره…

#چادرم پرچم غیرتِ

همه ی مردان سرزمینم است🇮🇷

که سرخی خونشان را

به سیاهی آن بخشیده اند🥺

حجاب

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



 [ 11:36:00 ب.ظ ]





  تلنگر   ...

​🌿❤️🌿❤️🌿
‌‌#تلنگر•📖

خدا از هرچه بگذره،از #حق_الناس نمی گذره…!☝️🏽🦋
حواسمان باشد…🍃

ﺑﺎ “ﺯباﻥ” میشه ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ🍁

ﺑﺎ “ﺯباﻥ” میشه ﺭﻭﺣـﯿـﻪ‌ ﺩﺍﺩ🌱

ﺑﺎ “ﺯباﻥ” میشه اﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ😏

با “ﺯباﻥ” میشه ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐـﺮﺩ😊

با “ﺯباﻥ” میشه ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺖ💔

با “ﺯباﻥ” میشه ﺩﻟـﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ❤️

با “ﺯباﻥ” میشه ﺁﺑــﺮﻭ ﺑـﺮﺩ🌥

ﺑﺎ “ﺯباﻥ” میشه ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ☀️

ﺑﺎ “ﺯباﻥ” میشه جدایی انداخت🚶‍♂

با “زبان” میشه آشتی داد🤝

با “زبان” میشه آتیش زد🔥

با “زبان” میشه آتیش رو خاموش کرد
حواسمون به دل و زبونمون باشه!

آلوده‌اش نکنیم💗

‌  

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[شنبه 1402-03-06] [ 05:21:00 ب.ظ ]





  حجاب   ...

​🌿❤️🌿❤️🌿

❌چرا حجاب داری خانم؟

✔️چون با ارزشم
❌یعنی چی!!

✔️یعنی عمومی نیستم
❌اگه خوشگل بودی حجاب نمی‌کردی حتماً یه چیزی کم داری

✔️آره بی‌عفتی و بی‌حیایی کم دارم
❌یعنی من بی‌عفتم..!؟

✔️اگه با عفت بودی نمی‌ذاشتی از نگاه کردنت لذت ببرن
❌کیا..!؟!

✔️همه مردا غیر از شوهرت
❌خب نگاه نکنن

✔️خب وقتی داری گدایی نگاهشونو می‌کنی چجوری ردت کنن؟
❌من واسه دل خودم خوشگل کردم..!!

✔️حواست به دل اون خانمی که شوهرش با دیدن تو نسبت بهش سرد میشه یا اون پسر جوونی که شرایط ازدواجو نداره هم هست؟
❌به اینش فکر نکرده بودم..!

✔️خدایی تو خونه هم واسه شوهرت اینجور شیک می‌کنی؟؟
❌راستش نه کی حوصله داره آخه..!

✔️پس شوهرتم مجبوره بیاد زنای خیابونی رو نگاه کنه مثل این مردایی که زل زدن به تو!!
❌داری عصبیم می‌کنی دختره امل

✔️من خودمو خوب پوشوندم تو مثل… 

لباس پوشیدی پس به من نگو امل
❌خب مُده

✔️آخرین مُدت کَفَنه خانمی
❌هنوز جوونم بذار جوونی کنم فرصت دارم

✔️اگه تو همین حالت ملک الموت بیاد ببرتت چی؟
❌ینی جهنمی می‌شم؟! نه‌نه!

✔️یعنی واقعاً بی‌حجابی ارزش سوختن داره؟!
❌راستش نه

✔️پس خواهر گلم هم خودتو هم مردمو از این فتنه نجات بده
❌چطوری؟!

✔️با حجاب با حیا با عفت با خدا
❌چیکار کنم که بتونم؟!

✔️به رضایت خدا فکر کن به بهشت به امنیت حجاب به پاکیت
❌راستش چادر گرمه دست و پاگیره

✔️بگو آتش جهنم گرمتر است اگر می‌دانستند (تؤبه۵۱)
✔️دستو پا گیر بودنش حرف نداره 

✔️نه می‌ذاره پاهات کج بره

✔️نه دستات آلوده گناه شه

✔️خب خواهرم ؟
❌ینی خدا می‌بخشه؟

✔️إِنَّ اللهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیِعاً

✔️خدا همه‌ی گناهان رو می‌بخشه

❌چقد مهربون، ولی آرزوهامو دوستامو… چیکار کنم؟

✔️اَلَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؟

✔️آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



 [ 03:44:00 ب.ظ ]





  حسین خرازی   ...


حسین خرازی نشست ترک موتورم بین راه،به یک نفربر برخوردیم که در آتش می‌سوخت.فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می‌سوزد؛من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده‌خدا با بقیه همراه شدیم.گونی سنگرها را برمی‌داشتیم و از همان دو سه متری،می‌پاشیدیم روی آتش جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده،با این که داشت می‌سوخت، اصلاً ضجه و ناله نمی‌زد و همین موضوع پدر همه‌ی ما را درآورده بود!»

بلند بلند فریاد می‌زد

خدایا…الان پاهام داره می‌سوزه!

می خوام اون ور ثابت قدمم کنی 

خدایا!

الان سینه‌ام داره می‌سوزه

این سوزش به سوزش سینه‌ی حضرت زهرا(س) نمی‌رسه…

خدایا!

الان دست‌هام سوخت

می خوام تو اون دنیا دست‌هام رو طرف تو دراز کنم…نمی‌خوام دست‌هام گناهکار باشه!

خدایا!

صورتم داره می‌سوزه!

این سوزش برای امام زمانه

برای #ولایته

اولین بار حضرت زهرا(س)اینطوری برای ولایت سوخت!

آتش که به سرش رسید،گفت:

خدایا!دیگه طاقت ندارم،

دیگه نمی‌تونم،دارم تموم می‌کنم.

خدایا!

خودت شاهدباش!

خودت شهادت بده آخ نگفتم

آن لحظه که جمجمه‌اش ترکید من دوست داشتم خاک گونی‌ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت.

حال حسین آقا از همه بدتر بود.دو زانویش را بغلکرده بودو های های گریه می‌کرد ومی‌گفت:

ماجواب اینارا چه جوری بدیم

مافرمانده ایناییم؟

اینا کجا و ما کجا؟

اون دنیا خدا مارو نگه نمی‌داره بگه جواب اینارو چی می‌دی؟

زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هرطوری بود راه افتادیم.تمام مسیر پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه‌ من و آنقدر گریه کردکه پیراهن و حتی زیرپوشم خیس شد.

ما به کجا میرویم..

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



 [ 03:43:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم