حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


بهمن 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      





جستجو





  کرامت امام حسن مجتبی(ع)   ...

در سال ششم هجری قراردادی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کفار قریش منعقد گردید که بعدها به «صلح حدیبیه » معروف شد . یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می توانند با هر قبیله ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند . بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله با قبیله «خزاعه » پیمان دوستی بست .

در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله «بکر» که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد . آن گاه، با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود «بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله «خزاعه » را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید .

کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرارداد به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند . ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و درخواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد .

ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت نماید . علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی گردد … در این هنگام، امام حسن علیه السلام که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی علیه السلام اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابوسفیان شفاعت کند . به نقل تاریخ، امام حسن علیه السلام، این سخنان را شنید، «فاقبل الحسن علیه السلام الی ابی سفیان وضرب احدی یدیه علی انفه والاخری علی لحیتیه ثم انطقه الله عزوجل بان قال: یا اباسفیان! قل لا اله الا الله محمد رسول الله حتی اکون شفیعا فقال علیه السلام الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا» ; پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعت کنم . سپس آنگاه علی علیه السلام [که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود] فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که در ذریه محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد [که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت عطا گردید و خداوند در مورد ایشان فرمود:] در کودکی به او حکمت دادیم .» 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-10-25] [ 01:21:00 ق.ظ ]





  کرامت حضرت رقیه(س)   ...

 جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی ( واعظ ) صاحب تالیفات کثیره، درکتاب توسلات یا راه امیدواران صفحه ۱۶۱، چاپ پنجم چنین می نویسد:

یکی از دوستانم ک خود اهل منبر بوده و در فن و خطابه و گویند گی از مشاهیر است،و مکرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین( سلام الله علیها ) به شام رفته است، روی منبر نقل می ‌کرد:

درحرم حضرت رقیه (سلام الله علیها ) زن فرانسوی را دیدند که دو قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه آورده است

مردم که می دانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نا مسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است

چنین موقعی است که حس کنجکاوی در افراد تحریک می ‌شود.

روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت :

همان گونه که می ‌دانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی که مجاور این آستانه بود مسکن کردم.

اول شبی که می ‌خواستم استراحت کنم صدای گریه شنیدم .

چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمی ‌شد، پرسیدم این گریه وصدا از کجاست ؟ در جواب گفتند :

این گریه‌ها از جوار قبر یک دختری است که در این نزدیکی مدفون شده است .

من خیال می ‌کردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است

که  پدرو مادر وسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می ‌کنند .

ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است که از مرگ  و دفن او می ‌گذرد.

برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج می ‌دهند ؟

بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد، او دختر امام حسین( سلام الله علیها ) است …

که پدرش را مخالفین ودشمنان کشته‌ اند وفرزندانش را به این جا که پایتخت یزید بوده به اسیری آورده‌اند و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .

بعد از این ماجرا روزی به این جا آمدم. مردم زهر سو عاشقانه می ‌آیند ونذر می کنند و هدیه می ‌آورند ومتوسل میشوند.

محبت او چنان دردلم جا کرد که علاقه زیادی به وی پیدا کردم.

پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان و زایشگاه بردند.

پس از معاینه به من گفتند کودک شماغیر طبیعی به دنیا می آید و ما ناچاراز عمل جراحی هستیم.

همین که نام عمل جراحی را شنیدم ، دانستم که دردهان مرگ قرارگرفته‌ ام . خدایا چه کنم،‌ خدایا ناراحتم ، گرفتارم چه کنم،‌ چاره چیست ؟

واندیشیدم که، چاره‌ای بجز توسل ندارم،‌و باید متوسل شوم …..

به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده و گفتم، خدایا،‌ به حق این دختری که دراسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش،

که امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم کشته ‌اند قسم می ‌دهم

مرا از این ورطه هلاکت نجات بده …

آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم، اگر من از این ورطه هلاکت نجات یابم  ۲ قالیچه قیمتی به آستانه‌ات هدیه می ‌کنم.

خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن،‌طولی نکشید برخلاف انتظار اطبا ومتصدیان زایمان،‌ ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شد واز هلاکت نجات یافتم .

اینکه نیز به عهد ونذرم وفا کرده وقالیچه‌ها راتقدیم می ‌کنم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:17:00 ق.ظ ]





  کرامت حضرت عباس(ع)   ...

جناب حجه الاسلام آقای شیخ محمدتقی نحوی واعظ قمی در تاریخ 16 محرم الحرام 1417 ق از مرحوم پدرشان، آقای حاج شیخ ابوالقاسم نحوی، ماجرای زیر را نقل کردند:

مرحوم نحوی، در آن زمان که به امر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) همراه پسرشان در نجف اشرف اقامت داشتند، در ایام زیارتی مخصوصة حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام که مصادف با شب نیمة شعبان است به کربلا می‌رفتند و در آنجا نخست به حرم حضرت امام حسین علیه السلام سپس به حرم سردار کربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مشرف می‌شدند. یک روز که برای عتبه بوسی به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رفته بودند، مشاهده می‌کنند نوجوان 13 - 14 ساله‌ای را سیم برق گرفته، خشک کرده است.

پدر بچه داشت با حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام حرف می‌زد و می‌گفت: آقا جان، تو می‌دانی من می‌خواستم بیایم به پابوس شما، اما مادر بچه راضی نبود که او را با خود بیاورم. حالا اگر بدون او به خانه برگردم، جواب مادرش را چه بگویم؟! مرحوم نحوی می‌فرمود: یکدفعه دیدم که بچة مرده، به کرامت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام به حرکت آمد! آری، نوجوان زنده شد و همراه پدرش به منزل بازگشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 01:13:00 ق.ظ ]





  بانوی بهشتی   ...

حضرت زهرا، بانوی بهشتی

نخستین سنگ بنای وجود انسان «نطفه» او است، چرا که به هر حال نطفه است که قسمت مهمی از ارزشهای وجودی انسان را در بر می‏دارد، و به همین دلیل در روایات اسلامی دستورهای زیادی وارد شده که این سنگ زیر بنا درست نهاده شود.هنگامی که به تاریخ زندگی بانوی اسلام فاطمه زهرا(س) مراجعه می‏کنیم می‏بینیم او در این زمینه یک وضع استثنائی دارد که در تاریخ شخصیتهای بزرگ جهان اعم از مرد و زن بی نظیر است.بهتر است این سخن را از زبان پیغمبر اکرم‏(ص) بشنویم:6- ابن عباس می‏گوید: پیغمبر اکرم‏(ص) زیاد فاطمه را می‏بوسید، روزی عایشه عرض کرد شما زیاد فاطمه را می‏بوسید؟رسول خدا(ص) فرمود: (این دلیلی دارد) در شب معراج هنگامی که جبرئیل مرا وارد بهشت کرد، از تمام میوه‏های بهشتی به من داد، و از عصاره آن‏ها نطفه فاطمه در رحم خدیجه منعقد شد.«فاذا اشتقت لتلک الثمار قبلت فاطمه، فاصبت من رائحتها جمیع تلک الثمار التی اکلتها:«هنگامی که مشتاق آن میوه‏های بهشتی می‏شوم، فاطمه را می‏بوسم، و از بوی او بوی تمام میوه‏ها را که در آن شب خوردم استشمام می‏کنم»!!.7- این درحالی است که در بعضی از روایات تعبیر به خصوص «سیب» بهشتی شده، چنانکه در همان کتاب «ذخائر العقبی» در حدیثی از گروهی از اصحاب نقل شده که پیغمبر(س) فرمود: «جبرئیل سیبی از بهشت برای من آورد و خوردم و نطفه فاطمه از آن منعقد شد»8- در حدیث دیگری این میوه «سفر جل» یعنی «به» معرفی شده است، چنانکه در «مستدرک الصحیحین» از «سعد بن مالک» از پیغمبر اکرم‏(ص) این معنی آمده است.9- باز در حدیث دیگری این میوه بهشتی به عنوان یک میوه ناشناخته برای ما مردم دنیا، اما میوه‏های بسیار زیبا و خشبو و جذاب، معرفی شده، چنانکه دانشمند معروف «سیوطی» در کتاب «در المنثور» از پیغمبر اکرم‏(ص) نقل می‏کند:لما اسری بی الی السمأ ادخلت الجنه فوقفت علی شجره من اشجار الجنه لم ارفی الجنه احسن منها و لا ابیض و رقا و لا اطیب ثمره، فتناولت ثمره من ثمرتها، فاکلتها فصارت نطفه فی صلبی، فلما هبطت الی الارض واقعت خدیجه، فحملت بفاطمه، فاذا انا اشتقت الی ریح الجنه شممت ریح فاطمه»:«در شب معراج مرا وارد بهشت کردند، و در برابر درختی از درختان بهشتی ایستادم که در تمام بهشت از آن زیباتر و برگهائی از برگهای آن سفیدتر، و میوه‏ای از میوه آن خوشبوتر ندیدم، یکی از میوه‏های آن را برگرفتم، و تناول کردم، و نطفه‏ای در صلب من تشکیل شد و بعد از آنکه به زمین هبوط کردم و با خدیجه همبستر شده نطفه فاطمه‏(س) منعقد شد، لذا هنگامی که اشتیاق بوی بهشت پیدا می‏کنم بوی فاطمه را استشمام می‏کنمدر واقع همان حدیث اول، مجموع این احادیث را تفسیر می‏کند، چرا که بر طبق آن، پیغمبر اکرم‏(ص) از تمام میوه‏های بهشتی تناول کرده، و نطفه فاطمه از عصاره همه آن‏ها تشکیل شده است، از این گذشته عالم بهشت با جهانی که ما در آن زندگی می‏کنیم به قدری تفاوت و فاصله دارد که الفاظ ما قادر بر بیان حقایق آن نیست، و آنچه می‏گوئیم اشارات مختصری به آن‏ها است.به هرحال یک بانوی بهشتی که دارای خلق و خوی بهشتی است، باید نطفه او را عصاره میوه‏های بهشتی تشکیل دهد، و این امتیازی است که این بانو بر همه زنان جهان دارد.او یک زن بهشتی بود، خلق و خویش بهشتی، قلب و جانش بهشتی، رنگ و رویش بهشتی، گفتار و سخنانش بهشتی، خلاصه سر تا پا بهشت بود.آیا در تمام تاریخ بشر کسی را می‏توان یافت که چنین سند افتخاری که در این روایات آمده در تاریخچه زندگانیش ثبت شده باشد؟

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1401-10-20] [ 05:48:00 ب.ظ ]





  کرامت های حضرت فاطمه(س)۳   ...

 

 زیان نرساندن آتش به بدن فاطمه علیها السلام

انس می گوید: حجاج بن یوسف از این حدیث که عایشه دیده بود فاطمه علیها السلام با دست خود، غذای داغ دیگ را به هم می زند، پرسید. گفتم: بله، عایشه بر فاطمه زهراعلیها السلام وارد شد در حالی که غذا برای حسنین علیهما السلام آماده می کرد، ظرف غذا کاملا می جوشید، دید فاطمه با دست خود (بدون هیچ وسیله ای) دیگ جوشان را به هم زد، عائشه هراسان و فریاد زنان نزد پدر خود (ابوبکر) رفت، ماجرا را تعریف کرد، ابوبکر گفت: این صحنه را کتمان کن [و با کسی مطرح نکن] زیرا امر بسیار بزرگی است.

این خبر به پیامبرصلی الله علیه وآله رسید، حضرت بالای منبر رفت، بعد از حمد و ثنای الهی، فرمود: ماجرای دیگ و آتش فاطمه زهرا را خیلی بزرگ و عجیب تلقی می کنند … .

«لقد حرم الله عزوجل النار علی لحم فاطمة ودمها وعصبها وشعرها وفطم من النار ذریتها وشیعتها… الویل ثم الویل، الویل، لمن شک فی فضل فاطمة (21) ; خداوند آتش را بر گوشت و خون و رگ و موی زهرا حرام نموده است (هرگز به او زیانی نمی رساند) و شیعیان و فرزندان او را از آتش [جهنم] به دور داشته است… . وای بر شما، خشم و عذاب خدا بر کسی که در فضیلت فاطمه شک کند.»

این نوع کرامت، ریشه قرآنی هم دارد، چرا که خداوند آتش را بر ابراهیم علیه السلام سرد و گلستان قرار داد، «یا نار کونی بردا وسلاما علی ابراهیم » (22) پس بعدی ندارد که بدن فاطمه را که انبیاء به او توسل جسته اند، بر آتش حرام گرداند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 05:46:00 ب.ظ ]





1 2

  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

 
 
 
 
مداحی های محرم