حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31





جستجو





  کبوتر عاشق..   ...

عاشقی را چه نیازیست

به توجیه و دلیل

که تو ای عشق

همان پرسش بی‌زیرایی..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1401-10-26] [ 12:56:00 ق.ظ ]





  منتظر...   ...

دلم برای ورود تو لحظه شماری می‌کند و حنجره ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچه‌های غریب بی کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و
سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و
برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل می‌نشینم.‌
نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که
مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق‌های انتظار و
من با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:50:00 ق.ظ ]





  کبوتران حرم...   ...

کبوتر با کبوتر باز با باز ! حقیقت این چنین بوده از آغاز.
در این عصر پر از ناباوری ها
که یکسو برج و باروهای وحشی
خراشیده حریم آسمان را
و یکسویش هزاران کودک خرد
برند حسرت به دندان تکه نان را
به روی پرده های دلکش ساز
به یکسو رقص انگشتان زیبا و خیالی
یه یکسو زخم سرانگشت خونین
یه روی رج به رج از دار قالی.
مگو با من سخن همبستگی را
مگو با من ز کوچ دسته جمعی
کند همجنس با همجنس پرواز.
حدیث شاهزاده و گدا را
که تنها قصه ای از بهر خواب است
مخوان دیگر به گوش کودکانت !
کبوتر را چه جای همنشینی با عقاب است ؟!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:48:00 ق.ظ ]





  کبوترحرم...   ...

زائری   بارانی ام    ،  آقا  به  دادم  می رسی؟

بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟

گر  چه   آهو   نیستم   اما   پر   از    دلتنگی ام

ضامن   چشمان   آهوها  ، به   دادم  می رسی؟
از   کبوترها   که   می پرسم  نشانم    می دهند

گنبد و   گلدسته هایت  را ،  به  دادم می رسی؟ 
ماهی     افتاده   بر   خاکم    لبالب     تشنگی

پهنه    آبی ترین    دریا  ،  به   دادم   می رسی؟
ماه    نورانی   شب های    سیاه    عمر    من

ماه من  ، ای  ماه  من ،   آیا به دادم می رسی؟
من   دخیل  التماسم  را به   چشمت   بسته ام

هشتمین    دردانه    زهرا   ، به دادم  می رسی؟
باز    هم   مشهد ،   مسافرها  ، هیاهوی   حرم

یک   نفر    فریاد   زد  :     آقا به دادم می رسی؟ 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:45:00 ق.ظ ]





  پنجره فولاد...   ...

دل را نظر لطف تو بی‌تاب کند
مس را به خدا، طلا کند، آب کند
اشکم که چکید پشت این «پنجره»، گفت:
«فولاد» که دیده، درد را آب کند

آیینه‌دلان از تو صفا می‌گیرند
آیین محبت و وفا می‌گیرند
باور کنم این پنجره از فولاد است؟
اینجا که شفاعت و شفا می‌گیرند

این روضه، محل بار عام دل‌هاست
این صحنِ مبارک امام دل‌هاست
«فولاد» اگر آب شود نیست عجب
این «پنجره» محو ازدحام دل‌هاست

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 12:43:00 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما