حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            





جستجو





  شهیدرسول خلیلی   ...

🕊💐ماجرای سنگ مزار شهید والامقام رسول خلیلی و خواب خطاط سنگ مزار

🌿🦋♥️

✨شهادت ایشان همزمان شد با ضریح گذاری جدید برای حرم امام حسین علیه السلام و زمانی که این ضریح نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین علیه السلام تغییر کرد و آن سنگ های مرمر سبز به سنگ های مرمر سفید رنگ تغییر کرد. که از آن سنگ حرم، سنگ مزار شهید نیز به صورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین علیه السلام برش خورد و با آب طلا نیز نوشته شد و همزمان با آغاز سال نو، رونمایی شد.
از خطاط سنگ مزار شهید رسول نقل شده است:

 وقتی در بهشت ​​زهرا نگاهم به روح الله خلیلی(برادرشهید) و دوستش افتاد گفتم:

 ببخشید این سنگ مزار چه کسی است؟

 گفتند: چطور؟

 گفتم: اصلاً نمی دانستم قرار است، امروز برای نوشتن سنگ قبر، اینجا بیایم. 

دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام مرا خواسته اند و گفته اند شما مأمور شده روی ضریح آقا، قرآن بنویسید. 

آن ها به من گفتند: سنگ را از حرم امام حسین علیه السلام آورده اند و قرار است برای یک شهید نصب شود، حالم منقلب شد…

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[جمعه 1403-11-26] [ 06:55:00 ب.ظ ]





  وصیت نامه شهیدحسین هریری   ...

📝✨قسمتی از وصیت‌نامه شهید مدافع حرم حسین هریری:
🌷بسم رب الشهداوالصدیقین

 اهدافم را از رفتن به کشور سوریه و مبارزه در آنجا، می‌گویم: می‌روم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم.

 من جز شهادت، از خداوند مرگ دیگری را نمی‌خواهم. اما نمی‌گویم که دعا کنید بروم و شهید شوم…

آرزویم شهادت است اما هدفم از رفتن، فقط و فقط دفاع از حرم عمه جان حضرت زینب سلام‌الله‌ علیهاست. 

💥مگر عمریست که در روضه‌ها و عزاداری‌های اهل بیت(ع) دم نمی‌زنیم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، پس باید تنها شعار نداد، بلکه عمل هم کرد. 

الان زمان عمل فرا رسیده است. 

🌹من نمی‌توانم آن روزی را ببینم که ما باشیم، نسل بعد از ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت(ع) نباشد.

 آن وقت نسل‌های بعد از ما هم، ما را مثل مردم کوفه مورد لعن قرار می‌دهند و می‌گویند، شماها بودید، جوان بودید، توانایی و آگاهی‌اش را داشتید و گذاشتید تا به حرم حضرت زینب سلام‌الله‌علیها جسارت شود…؟!

🌷 آن‌وقت چه جوابی باید به آن‌ها بدهیم؟

 نه، من نمی‌توانم چنین روزی را ببینم، حداقل اگر می‌خواهد روزی برسد که نسل‌های ما باشند و خدایی ناکرده، حرم نباشد، پس ما هم نباشیم.

🦋و از پدر و مادرم، همسرم، خواهر و برادرانم طلب حلالیت می‌کنم و بعد از دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولی عصر(عج) خود و همه شما را به پشتیبانی از ولایت فقیه توصیه می‌کنم و مبارزه با نفس را همیشه در خود تقویت کنید 

و سرلوحه همه اعمال، انجام واجبات و ترک محرمات است.

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[پنجشنبه 1403-11-25] [ 09:02:00 ق.ظ ]





  شهیدانه   ...

ناراحت‌بود)): 

بهش‌گفتم‌محمدحسین‌چراناراحتۍ؟! 

گفت:خیلۍ‌جامعہ‌خراب‌شدھ،

آدم‌بہ‌گناه‌مۍ‌افته..

رفیقش‌گفت:خد‌اتوبہ‌رو‌

براۍ‌همین‌گذاشته…

وگفتہ‌ڪہ‌من‌گناهاتون‌رو‌میبخشم… 

محمد‌حسین‌قانع‌نشد‌وگفت:

وقتۍ‌یہ‌قطرھ‌جوهر‌مۍ‌افتہ‌

روآینہ،شایددستمال‌بردارۍ‌! 

وقطرھ‌روپاڪ‌کنۍ‌،ولۍ‌آینہ‌کدر‌میشه..(:
شھیدمحمدحسین‌محمدخانی🕊

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



 [ 09:01:00 ق.ظ ]





  ولایت   ...

سوال یک دختربچه 

۹ساله شیعه ازمدیر خود

که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند🙆👀💫

ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره

به من میگه : 

خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . 

وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم .

شما میگید پیامبر(ص) از دنیا رفت وکسی  را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(ص) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه . . . اسلامی به هم نریزد ؟!

جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، 

دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. 

مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه .

مدیر عصبانی شدوگفت:

منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟

دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست . 👌🏻

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



 [ 08:56:00 ق.ظ ]





  شهیداحمدعلی نیری   ...

سوار یک ماشین شدیم

ما پشت ماشین نشسته بودیم

و خودرو با سرعت حرکت می‌کرد

این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت

در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند

به پایین پرت می‌شدند!

جاده خراب بود

ماشین هم با سرعت می‌رفت

یک باره به اطرافم نگاه کردم

و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده‌ام! 

سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت

که دست من هم جدا شد

و نزدیک بود از ماشین پرت شوم

اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: 

یا صاحب الزمان(عج)

در همین حال یک نفر دستم را گرفت

و اجازه نداد به زمین بیفتم

من به سلامت توانستم آن گردنه‌ها را رد کنم

در همین لحظه از خواب پریدم

فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط

دست از دامن امام زمان (عج) برنداریم

و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد..

موضوعات: آداب سفره  لینک ثابت



[چهارشنبه 1403-11-24] [ 11:09:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما