حضرت نور
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31





جستجو





  اشتیاق زهرا   ...

اشتیاق زهرا علی را از خونه برون کرد

ورنه از خونه آمدنش دشوار است

اهل یثرب همه خوابند وعلی بیدارست

آهسته می‌شست به گمانش زهرا بیدارست

عمریست با زهرا مدارا کرد

ه اینچنین زخمی برای زهرا دوا نکرده

سرفه هایش قاتل جان علی شده

بس که خون در این سینه جمع شده

علی بی رمق،خسته،کل شب ندیدم چشم بسته

با هر آهی از زهرایش معذرت خواست

یک ضربتی آن لحظه‌ علی روی پهلویش خواست آمد

با شرم وحیا کنار قبر مصطفی دستی گرفت

احمد آمدوزهرا را از دست دامادش گرفت

نگاهی کرد یاسش نیلوفر شده

چشم سرخ وپهلو شکسته شده

تا که ماهش را علی خاک کرد

خنده ها راعلی با زهرا خاک کرد

همه عمر شریک غم هم بودند این دو یار

 آخرش یکی با ضربت پهلو دومی با ضربت ابن ملجم شدبی قرار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[پنجشنبه 1401-10-08] [ 10:59:00 ق.ظ ]





  شهیدعجمیان   ...

«اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»

وهنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید.

روایت شهادت شهید عجمیان.

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا 😭 💔 

آقای شهید عجمیان 😭 من گمان میکنم شما با نوحه‌ی «مونده روی زمین پیکر تو رها» خیلی گریه کرده‌ای. گمان میکنم انجایی که روضه خوان ترسش می‌آمده از ماجرای قتلگاه بخواند شما جلوتر از او، حسین-علیه‌السلام- را در قتلگاه دیده‌ای و برایش ضجه زدی. لطمه زدی و بیشتر. گمان میکنم این‌ها همه رزق نوکری ات بوده. این دوره شدن‌ها توسط بیست نفر و بیشتر. آن ضربه‌ای که به پهلو و دنده ات وارد کرده‌اند. سنگی که بر سر و رویت زدند و لگدهای متعددی که به پیکرت وارد کردند. خوشبحالت. البته میدانم چه خواهی گفت، میدانم کجا را اشاره خواهی زد. میدانم. 

من هم از اشاره‌ی شما گریه میکنم. ازینکه باید بنویسم شما که در برابر آن مصیبت عظیم چیزی نشدید آقای عجمیان. وحوش و حرام‌لقمه‌ها در کربلا به کینه‌ی امیرالمومنین علی-علیه‌السلام- بدن علی اکبر را مثله کردند.

و حسین-علیه السلام- را اینگونه میبینم که با پر کشیدن اینگونه‌ی آرمان علی وردی ها و شما آقای عجمیان؛ آن جراحت قلبش که برای علی اکبر است با ناله ای که جگر را بریان کند بگوید ولدی علی. مثل عاشورا که در خیمه‌ی شهدا وارد میشد.  

میدانم با این ولدی علی‌ها گریه می‌کنید.

من هم گریه میکنم. گریه‌ای ممتد. خوشبحال هر عاشقی که اثری از معشوق دارد.

💔 😭 😭 😭 

__________________________

ماجرا را یکی از دوستان نقل می‌کرد میگفت شهیدی دیدیم عریان ضربه ای برچشم! ضربه ای برسر! ضربه ای برپهلو ….

بعد از این همه شدت زخم وجراحت عده ای بر پیکرش پاکوبی کردند…

زیرلب زمزمه میکرد

«اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»

وچشم هارابست.

میگف همون لحظه اومدن وپیکر مبارک رو بلند کردن.

باخودم گفتم لایوم کیومک یااباعبدالله

هر شهیدی مراسمی برای آن برگزار میشه،مادر وخواهرش بااحترام راهی خونه میشه 

به احترام خونش ،همسایه ومهمان عزادار میشه!

پس چرا درنینوا این عادت جاری نشد.

مردی برای دفن پیکر شهدا پیدا نشد.

خواهرومادر شهید با لگد از پیکر جدا میشه

روی شتر هاراهی مجلس اعداء الله میشه

باخودم ماندم شهدا ذره ای از دردحسین چشیدن!

روز قیامت من رو سیاه چی رو نشون حضرت زهرا میدم!

نه صورتی سیلی خورده!

نه پهلوی شکسته!

حتی زخمی از زخم حسین به دلم ننشسته!

میرم واین حسرت ماند در دلم!

بفهمم چی کشیده عمه زینب وزهرا مادرم..

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-09-11] [ 10:34:00 ب.ظ ]





  حرم   ...

_حرم‌نمیری؟ 

+باید بمیری!

بایادش فقط باید انس بگیری

استادم میگف هر کجا هستی! هر زمانی تنها نشستی به یادش باش.

آب خوردی یاد اصغر واکبرش باش.

آروم زیر لب بگو بمیرم کربلا حسین آب نداشت.

میگف هر وقت زدی بیرون زیر آفتاب سوزان آروم زیر لب بگو بمیرم برای غریب،میدان نینوا سایه نداشت.

بگو ای کاش کربلا بودم کمی آبی کمی طعامی میدادم به ایتام بگو زیر لب عاشقشی بی هیچ مزدی نوکرمادرش باش.

بگو ازت جدام نکن!

کربلا یا حسینیه خادم موکبم کن.

گف هر چی باشی باش ولی خودت رو غلام ادب عباسش کن!

میگف کربلا!کربلا! خانوادت روبااین نام دیوانه کن… 💔 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1401-09-06] [ 09:11:00 ب.ظ ]





  کفن‌عشق   ...

اواگرازمرگ می‌ترسید؛کفنش رادورسرنمیپیچید!

 

درکوچه های خیانت؛عباوقبای پیامبررانمیپوشید!

 

اوعمریست آرزوی داشت وبه آرزویش رسید

همچواربابش حسین اجلش بازخم دل  رسید

 

مادرش رسیدودید قاتلش برسرش لعنتی داد

باجگرسوخته نشست وبه آن زهرا جرعه آبی داد

 

آرام زیرلب گفت نوش جان کن آب شهادت را

مثل اربابش نپسندید زندگی با ذلت و خوار را

 

زهرا‌ آمد و دستی برزخم دلش کشید و گریه کرد

آرام یاحسین گفت وبایادغریب نینواآرمان پرکشید

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1401-08-21] [ 04:52:00 ق.ظ ]





  بانوی قم   ...

 

 

 

 

 

شکستی از داغ هجران و دوری بانو

آمدی دنبال برادر خسته از راه بانو

گاهی می‌گویی علی گاه می‌گویی رضا

  گاه می‌گویی بیا گاه می‌گویی حالاچرا

دخت موسی خسته وحیران همچو زینب دلش خسته از هجران شده..

رسیده قم ورمق نمانده  خواهر رضا بی برادر برایش توان نمانده..

اما باز هم سهل است قضیه ، باسر برادر نرفته ومجلس دشمن ندیده

معصومه درست داغ اصحاب دیده اما، درد نی وسیلی نچشیده

زینب کجا وفاطمه کجا رضا کجا وسر روی نیزه کجا؟!

احترامت همه جا حفظ شد دخت علی

همچو نسیمی آمدی قم ونور حق شد منجلی

آمدی و آمدنت بی برادر سخت شد بانو

اما همچو زینب سب وشتم نشنید ی بانو

عمه ات زینب خسته واسیر اما تو به قم ، خلوت محراب گزیدی بانو

آمدی وهمه فدای قدم هایت شدن

همچو زینب روی خار ندویدی بانو

عمه ات خسته دنبال پناه تو به خلوت ما رسیدی بانو

صبرت به سر رسید وناله ی سربریده داری

  تا آخرین نفست روضه عمه ات در مجلس داری

برادرت غریب و تو چه غریبانه آرزوی دیدار داری

پر کشیدی ودر دلت حسرت در آغوش گرفتن برادر داری

برایت بگویم در کربلا چه شد  بغل کرد عمه ات برادر غریبش را اما،

 یک لگد یک سیلی ویک داغ برد

با سب وشتم وداع کرد برادرش را اما  تو با احترام  وآرام آرام کوچه به کوچه قم رفتی

عمه آرام باش هر فاطمه که هست سهمش آه است.  با ناله واشک وبی کسی همراه است .

نامت همچو نامت مادرت ماند سرافراز

ای که همه عالم به فدای خاک پایت

قم را مقدس کردی باقدم های زهرایی

همه بانوان با برکتت شدن دختران زهرایی

رفتی وداغ ماند در دل شیعیانت

  زخم سیلی ودر را تکرار کردی

چشیدی شهد شهادت را

  چشم بستی در آغوش  مادر

از همه ما بیشتر دردت را میفهمد مادر

 

 

 

ای که جان فاطمه فدای مادر…💔

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[جمعه 1401-08-13] [ 09:15:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما